رضای من طلب امشب، از امیرخسرو دهلوی غزل 1108
1. رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر
مبند چشم عنایت نظر فراز مگیر
1. رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر
مبند چشم عنایت نظر فراز مگیر
1. قمر برید ز من مهر و من خراب قمر
شبم دراز چو گیسوی نیمتاب قمر
1. منم به خانه، تن اینجا و جان به جای دگر
به دل تویی وسخن بر زبان به جای دگر
1. رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگار، خوش تر
چه بود؟ گلی که رویت ز دو صد بهار خوش تر
1. سپیده دم که گهربار بر در گلزار
شود به جلوه گل اندر نگار خانه یار
1. آراست همه عرصه آفاق به زیور
در برج شرف آمدن شمس منور
1. ای سرم را به خاک پات نیاز
عاشقی را ز سر کنم آغاز
1. فزون شد عشق جانان روز تا روز
کجا زین پس شب ما و کجا روز
1. ز من چو دل ربودی رفت جان نیز
که در دل داشت شوقت این و آن نیز
1. گشادی چشم خواب آلود را باز
در فتنه به عالم کرده ای باز
1. بر جان من شکسته دل باز
کردی تو شراب خوردن آغاز
1. مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار باز
جان سلامت کی توان بردن ازان طرار باز؟