گر زمین جان برود، از امیرخسرو دهلوی غزل 1096
1. گر زمین جان برود، باد هوایی کم گیر
ور جهانم نبود، کهنه سرایی کم گیر
1. گر زمین جان برود، باد هوایی کم گیر
ور جهانم نبود، کهنه سرایی کم گیر
1. سر به کوی عشق غلتانیده گیر
چشم را بر خواب خوابانیده گیر
1. ای رخت از مه جهان آرای تر
وی لبت از می نشاط افزای تر
1. با تو در سینه نفس را چه گذر
در دلم غیر تو کس را چه گذر
1. در عشق باز خود را دیوانه کردم از سر
یارب، فرو مبادا این می که خوردم از سر
1. جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگر
فتراک او نگه کن، هر سو شکار دیگر
1. ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار
بوی نهفته زان صنم دلربا بیار
1. ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر
رو بر فراز کنگر عرش آشیانه گیر
1. ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر
بر صید تیر مفگن و از خلق جان مبر
1. از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر
دل نیست در جهان ز دل من فگارتر
1. هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر
دل از برم رمیده و من زو رمیده تر
1. نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده جوتر
نه سنبل است ز زلف کج تو غالیه بوتر