شفاعت آمدم، ای دوست، از امیرخسرو دهلوی غزل 48
1. شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را
کز او مپوش گل نودمیده خود را
...
1. شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را
کز او مپوش گل نودمیده خود را
...
1. بهار پرده برانداخت روی نیکو را
نمونه گشت جهان بوستان مینو را
...
1. شناخت آنکه غم و محنت جدایی را
بمیرد و نبرد سلک آشنایی را
...
1. گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا
نشسته ام مترصد میان خوف و رجا
...
1. ای صبا، بوسه زن ز من در او را
ور برنجد، لب چو شکر او را
...
1. مهر بگشای لعل میگون را
مست کن عاشقان مجنون را
...
1. الا دمعی سارعت والهوا
وقد ذاب قلبی هو والنوا
...
1. بگذشت و نظر نکرد ما را
بگذاشت ز صبر فرد ما را
...
1. ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها
وی کرده گمان دهنت، دفع یقینها
...
1. ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک را
وی دیده گر صفرا کنم آبی بزن این خاک را
...
1. ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را
بین زیر پای دیده این مستمند را
...
1. باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را
از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را
...