گم شدم در سر آن کوی، مجویید از امیرخسرو دهلوی غزل 24
1. گم شدم در سر آن کوی، مجویید مرا
او مرا کشت شدم زنده، ممویید مرا
...
1. گم شدم در سر آن کوی، مجویید مرا
او مرا کشت شدم زنده، ممویید مرا
...
1. ای شده ماه نما دیده بدخوی مرا
دیده ای هیچگه آن ماه جفا جوی مرا
...
1. وه که سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا
...
1. خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا
...
1. قدری بخند و از رخ قمری نمای ما را
سخنی بگوی و از لب شکری نمای ما را
...
1. هر که زیر پیرهن بیند مرا
مرده اندر کفن بیند مرا
...
1. ای جهانی بنده چون من مر ترا
نیست چون من بنده دیگر ترا
...
1. باغم عشق تو می سازیم ما
با تو پنهان عشق می بازیم ما
...
1. شاخ نرگس را ببرد اینک صبا
سهل باشد بردن از کوری عصا
...
1. وه که اگر روی تو در نظر آید مرا
عیش زخورشید و مه روی نماید مرا
...
1. ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را
بین به کمین گاه چرخ ناوک دلدوز را
...
1. طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را
واگهیی کس نداد، آن پسر شنگ را
...