هنوز آن که نشینیم با از امیرخسرو دهلوی غزل 346
1. هنوز آن که نشینیم با تو در سینه ست
هنوز در دل من آن هوای دیرینه ست
1. هنوز آن که نشینیم با تو در سینه ست
هنوز در دل من آن هوای دیرینه ست
1. شوق توام باز گریبان گرفت
اشک دوان آمد و دامان گرفت
1. جان که چنین تب کش سودای تست
نعل بهای سم شهبای تست
1. آنکه دلم شیفته روی اوست
شیفته تر می کندم این چه خوست؟
1. حسن تو کاندیشه به کارش گم است
کی به حد معرفت مردم است
1. شاخ گل از نسیم جلوه گر است
وقت گلبانگ بلبل سحر است
1. دامن گل ز ابر پر گهر است
باغ را زیب و زینت دگر است
1. شب گذشته ست و اول سحر است
بانگ بلبل به می نویدگر است
1. موی را نیست این میان که تراست
پسته را نیست این دهان که تراست
1. هر که در پیش چشم روشن ماست
گوییا آفت دل و تن ماست
1. عشق اگر چه نشان بخت بد است
نزد عاشق سعادت ابد است
1. با غمت شادی جهان هوس است
شادی من همین غم تو بس است