202 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 باز شب آمد و خواب از سر من بیرون رفت تا شبم چون گذرد، روز ندانم چون رفت

2 مونسم نیست به جز گوشه غم بی تو، از آنک هر که آمد ز پی دیدن من محزون رفت

3 سر به بالین ننهادم ز فراق تو شبی که نه تا روز به بالین ز دو چشمم خون رفت

4 این نثاریست که جز خاک قبولش نکند بر درت هر چه ازین دیده در مکنون رفت

1 باد نوروز چو دنباله جان ما داشت دل ما را اثری بوی کسی شیدا داشت

2 از کجا گشت پدید، این همه خوبان، یارب آسمان، این چه بلا بود که بهر ما داشت؟

3 عشق بنشست به جان، خانه دل کرد خراب که من سوخته را بر سر این سودا داشت؟

4 خلق گویند که گر جانت به کار است، مبین چه کنم چون نتوانم دل خود بر جا داشت

1 دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان داشت مرده هجر ز بوی تو همه شب جان داشت

2 روی تو دیدم و شد درد فراموش مرا سینه کز ناوک هجرت به جگر پیکان داشت

3 دل من، گر چه به بیداد شد از زلف تو تنگ ملک او شد که ز سلطان رخت فرمان داشت

4 باز با زلف تو بدخو شد و اینک پس ازین دل دیوانه به زنجیر نگه نتوان داشت

1 تا زید بنده غم عشق به جان خواهد داشت سر به خاک ره آن سرو روان خواهد داشت

2 ای پسر، عهد جوانیست، زکوتی می ده روزگارت نه همه عمر جوان خواهد داشت

3 چشم و ابرو منما، زانکه بلا خواهد خاست فتنه گر دست بدان تیر و کمان خواهد داشت

4 بوسه ده، لیک به پروانه آن غمزه مده که ز شوخی همه عمرم به زیان خواهد داشت

1 ساقیا، باده ده امروز که جانان اینجاست سر گلزار نداریم که بستان اینجاست

2 دگرم نقل و شرابی نبود، گو کم باش گریه تلخ و شکر خنده پنهان اینجاست

3 ناله چندین مکن، ای فاخته، کامشب در باغ با گلی ساز که آن سرو خرامان اینجاست

4 هم ز در باز رو، ای باد و نسیم گل را باز بر باز که آن غنچه خندان اینجاست

1 هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آنجاست من همانجا که دل گشمده من آنجاست

2 هر شب، ای غم، چه رسی در طلب دل اینجا آخر آن سوخته سوخته خرمن آنجاست

3 گم شده جان به شب تیره و چشمم به ره است هم بران بام که خود آن مه روشن آنجاست

4 گفتی، ای دوست که بگریز و ببر جان زین کوی چون گریزم که گروگان دل دشمن آنجاست

1 گر بگویم که درون دل من پنهان چیست خود بگویی و بدانی که غم هجران چیست

2 خستگان تو که دور از تو، نه نزدیک تواند تو چه دانی که همه شب به دل ایشان چیست

3 کشتنم خواهی، اینک سر و اینک خنجر می کشی یا بزیم چند گهی، فرمان چیست

4 درد تو آتش و آب از دل و چشمم بگشاد به جز از سوختن و غرقه شدن درمان چیست

1 آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست آنکه کشته ست مرا نرگس فتان اینست

2 آمد آن سرو خرامان و به خاکم بنشست وه که با جان رود، از سرو خرامان اینست

3 ز آشنایی خطرم باشد و می گفت حکیم دانم آن زود کش و دیر پشیمان اینست

4 گر غمی گیردت از کشتن من، عیب مگیر چه کنم خاصیت خون مسلمان اینست

1 یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چونست ماه تابان من اندر شب هجران چونست

2 من چو یعقوب ز گریه شده ام دیده سفید آخر آن یوسف گمگشته به زندان چونست

3 من درین خاک به زندان غم از دوری او او ز من دور به صحرا و بیابان چونست

4 گوهری بود کزین دیده بغلطید به خاک دیده خود خاک شد، آن گوهر غلطان چونست

1 زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ست بر دل من همه درهای خرد در بسته ست

2 مژه ها آخته چشمش، به چه سان زنده رهم من ازان ترک که صد دشنه و خنجر بسته ست

3 ابلهی باشد بیم سر و لاف باری با سواری که به فتراک بسی سر بسته ست

4 زیب اگر آنست که بر قامت او دیدم، باغ تهمتی بیهده بر سرو و صنوبر بسته ست

آثار امیرخسرو دهلوی

202 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی