عاشق سوخته دل زنده از امیرخسرو دهلوی غزل 215
1. عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است
زین جهانش چه خبر کو به جهانی دگر است
...
1. عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است
زین جهانش چه خبر کو به جهانی دگر است
...
1. در شب هجر که از روز قیامت بتر است
مردم دیده من غرقه به خون جگر است
...
1. برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت
سرخ رویی رخ لاله و گلنار برفت
...
1. رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نرفت
کیست کو دید به رخسار تو وز خویش نرفت
...
1. فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوست
نظر عاشق شیدا همه بر صورت اوست
...
1. ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذشت
حال چندین دل آسوده ز سامان بگذشت
...
1. شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست
باده روشن و رخساره دلخواه کجاست
...
1. بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست
زخم جانم ز کمان خانه ابروی کسی ست
...
1. کشته تیغ جفایت دل درویش من است
خسته تیر بلایت جگر ریش من است
...
1. هر که را در سر زلف صنمی دسترسی است
برود گر به سر ماه همان رشته بس است
...
1. یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه خم است
زیر آن موی رخت از گل خندان چه کم است
...
1. روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلانست
روزگارم چو سر زلف پریشانش از آنست
...