1 دریاب که جان خراب گشته ست دل ز آتش غم کباب گشته ست
2 خون جگر آب شد ز عشقت زهره نه که گویم آب گشته ست
3 پیش که گشایم این که زلفت در گردن من طناب گشته ست
4 یک ره به من خراب کن گشت دل بین که چسان خراب گشته ست
1 بازش هوس شکار برخواست وز دلشدگان قرار برخاست
2 او مرکب ناز راند و از خلق هر سوی فغان زار برخاست
3 او پیش شکار مست بگذشت فریاد ازان شکار برخاست
4 من خاک شوم بر آن زمینی کز توسن او غبار برخاست
1 خط کز لب آن پسر دمیده ست افسون است که بر شکر دمیده ست
2 بنگر که ز آب دیده یکی ست آن سبزه خوش که بر دمیده ست
3 از رشک رخت سحر دم سرد بر آینه قمر دمیده ست
4 برخاست ز آتش رخت دود از بس که خط تو بر دمیده ست
1 عشق تو بلای جان بسندست یک خنده ازان دهان بسندست
2 یک گردش چشم تو به مستی فتنه به همان جهان بسندست
3 بیهوده به صید می زنی تیر آن چاشنی کمان بسندست
4 تیغ از پی کشتنم چه حاجت؟ یک ناز بکن همان بسندست
1 ما را دل زار مستمند است و آویخته خم کمند است
2 ای جان کسی، دل رهی را می پرس که نیک دردمند است
3 بدگوی که سرد گردد این دل کز آتش شوق بر گزند است
4 تلخی نشنیدم از لبت هیچ یا خود می تو هنوز قند است
1 چشمم که بر روی تو فتاده ست بر آفت خود نظر نهاده ست
2 راهیست برای بردن جان ابروی کجت میان گشاده ست
3 خط تو درونه مرا سوخت شک نیست کز آفتاب زاده ست
4 زلفت سر و پا شکسته زانست کز سرو بلند او فتاده ست
1 آنجاست دل من و هم آنجاست کان کج کله بلند بالاست
2 خوابش دیدیم دوش و مستیم کان خواب هنوز در سر ماست
3 آهسته رو، ای صبا، بدان بام کان مست شبانه من آنجاست
4 رحمی نکند بر این دل پیر یاری که چو بخت خویش برناست
1 زلف تو هنوز تابدار است چشمت به کرشمه در خمار است
2 گفتی که وفا نیاید از من سوگند مخور که استوار است
3 خون شد دل من، بگوی، ای باد کان جان عزیز در چه کار است
4 کشتش به کدام بوستان است سروش به کدام جویبار است
1 چشمت که میان خواب نازست یا رب که چه شوخ و دلنوازست
2 هر لحظه ز نیش غمزه تو صد رخنه به روزه و نمازست
3 خونها همه خورد، این چه شکل است؟ دلها همه برد، این چه نازست؟
4 محمود به خاک شد هنوزش دل سوی کرشمه ایازست
1 یک موی ترا هزار دام است یک روی ترا هزار نام است
2 زان سرو به بوستان بلند است کز قد تو قایم المقام است
3 گر مه به تو ناتمام پیوست رخسار تو، ماه من تمام است
4 زلف سیهت فتاده در پای بهر دل خلق پای دام است