ای قامت چون شاخ گل، از امیرخسرو دهلوی غزل 1822
1. ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خندان تری
چون لاله تر نازکی، چون سرو در بستان تری
...
1. ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خندان تری
چون لاله تر نازکی، چون سرو در بستان تری
...
1. ای مه، بدین چابکروی، از آسمان کیستی؟
وی گل، بدین نازکتنی، از بوستان کیستی؟
...
1. زینسان که از هر موی خود زنجیر صد دل می کنی
مردن هم از گیسوی خود بر خلق مشکل می کنی
...
1. ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری
هر چند وصفت می کنم، در حسن از آن زیباتری
...
1. جان به فدات می کنم، بو که از آن من شوی
مرده تنی من ببین، کوش کز آن من شوی
...
1. نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی شوی
مهر فزون نمی شود تا تو به کین نمی شوی
...
1. قصد که داری، ای پسر، باز چنین که می روی
کآفت و فتنه نوی در دل و دین که می روی
...
1. می گذری که سینه را وقف هوای خود کنی
من که بوم که بر دلم داغ جفای خود کنی
...
1. دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من تویی
بوی سمن نمی کشم، زانکه بهار من تویی
...
1. کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیستی؟
لابه گرا و دلبرا، عشوه نمای کیستی؟
...
1. ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشنی
چند به شوخی و خوشی گرد هلاک من تنی
...
1. رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و بهاری
چشم مست تو بدان نرگس رعنای خماری
...