رخساره چه می پوشی، از امیرخسرو دهلوی غزل 1810
1. رخساره چه می پوشی، در کینه چه می کوشی؟
حال دل مسکین را می دانی و می پوشی
...
1. رخساره چه می پوشی، در کینه چه می کوشی؟
حال دل مسکین را می دانی و می پوشی
...
1. اگر تو سرگذشت من بدانی
دگر افسانه مجنون نخوانی
...
1. نگارین مرا شد نوجوانی
که نو بادش نشاط و کامرانی
...
1. سزد گر نیکویی در من ببینی
که خودکام و جوان و نازنینی
...
1. دیوانه شدم ز یار بدخوی
بیگانه پرست و آشنا روی
...
1. بر لب اثر شراب داری
وز غمزه خیال خواب داری
...
1. جانا، تو زغم خبر نداری
کز سوز دلم اثر نداری
...
1. نی کار کسی ست عشقبازی
کو دل ننهد به جانگدازی
...
1. ای برده دلم به دلستانی
هم جان منی و هم جهانی
...
1. ای آنکه تمام هم چو ماهی
با زلف چو چتر پادشاهی
...
1. ای مردم دیده نکویی
شاد آنکه درون چشم اویی
...
1. بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان خوشتری
دلدادگان خویش را می کش که از جان خوشتری
...