دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی از دهلوی غزل 1798
1. دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی
ببریدی و رنج من غمخوارندیدی
ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی از دهلوی غزل 1799
1. ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی
در گوشه ای در گوش به تنهاش بگویی
ای باد، سلام دلم آنجا برسانی از دهلوی غزل 1800
1. ای باد، سلام دلم آنجا برسانی
بوسی ز لبم بر کف آن پا برسانی
ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی از دهلوی غزل 1801
1. ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی
دستور بود فتنه به ملک تو که رانی
شتربانا، دمی محمل میارای از دهلوی غزل 1802
1. شتربانا، دمی محمل میارای
رها کن تا ببوسم ناقه را پای
مرا زان میر خوبان نیست روزی از دهلوی غزل 1803
1. مرا زان میر خوبان نیست روزی
گدایان را ز شاهان نیست روزی
چه کردم کآخرم فرمان نکردی از دهلوی غزل 1804
1. چه کردم کآخرم فرمان نکردی
بدیدی دردم و درمان نکردی
چنین کان خنده شیرین تو کردی از دهلوی غزل 1805
1. چنین کان خنده شیرین تو کردی
هلاک عاشقان آیین تو کردی
ز رحمت چشم بر چاکر نداری از دهلوی غزل 1806
1. ز رحمت چشم بر چاکر نداری
نداری رحمت، ای کافر، نداری
شکستی طره، تا در سر چه داری؟ از دهلوی غزل 1807
1. شکستی طره، تا در سر چه داری؟
نگویی کینه با چاکر چه داری؟
مرا چند آخر از خود دور داری؟ از دهلوی غزل 1808
1. مرا چند آخر از خود دور داری؟
دلم را در هم و رنجور داری
دلا، با غمزه خوبان چه بازی؟ از دهلوی غزل 1809
1. دلا، با غمزه خوبان چه بازی؟
بگو با تیغ خون افشان چه بازی؟