ای آمده جان هر شکسته از امیرخسرو دهلوی غزل 1715
1. ای آمده جان هر شکسته
می ده ز شکسته بر شکسته
...
1. ای آمده جان هر شکسته
می ده ز شکسته بر شکسته
...
1. ای دهلی و ای بتان ساده
پگ بسته و جیره کج نهاده
...
1. ای غالیه گرد ماه سوده
آراسته شمع را زدوده
...
1. ای حسن، تو آفت زمانه
روی تو به دلبری فسانه
...
1. ای آرزوی هزار سینه
وندر دل تو هزار کینه
...
1. عید است خوبان نیم شب در کوی خمار آمده
سرمست گشته صبحدم، غلتان به بازار آمده
...
1. ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمده
محرابیان در کوی تو از قبله بیزار آمده
...
1. عید است و ساقی در قدح جام مصفا داشته
تشنه لبان روزه را شربت مهیا دانسته
...
1. جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان همه
با ما همه تلخی مکن، ای شکرستان همه
...
1. ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ریخته
افسون چشم کافرت زینگونه صد خون ریخته
...
1. دوش در آمد از درم تازه چو باد صبحگه
مشک فشانده بر قبا غالیه سوده بر کله
...
1. گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی دو سه
باغ صد رنگ آورد از بوی و از رنگی دو سه
...