هر شب منم فتاده به از امیرخسرو دهلوی غزل 1679
1. هر شب منم فتاده به گرد سرای تو
تا روز آه و ناله کنم از برای تو
...
1. هر شب منم فتاده به گرد سرای تو
تا روز آه و ناله کنم از برای تو
...
1. بوی وفا ز طره عنبرفشان تو
عشاق را نه جز ستم بیکران تو
...
1. مست آمد آن نگار که ما مست روی او
دیوانگیست کار من از جستجوی او
...
1. عشق نوست و یار نوست و بهار نو
زان روی خوب روز نو و روزگار تو
...
1. سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو
رحمی بکن به این دل اندوهگین مرو
...
1. ای خرد مست لعل چون می تو
ما ز آزاده ابروی خوی تو
...
1. ای به بالا بلند و زیبا تو
رشک سرو بلند بالا تو
...
1. یا دلم را به راز محرم شو
یا تنم را بدوز و مرهم شو
...
1. لاله دمد از خون شهیدان غم او
تا حشر در آیند به خوان علم او
...
1. تا شدم چشم آشنا با روی تو
چشمه ها از من روان شد سوی تو
...
1. آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی سوی تو
خوی تو مردم کشتن است، ای من غلام روی تو
...
1. دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرزوی تو
بباید خون من تا جان کنم قربان خوی تو
...