مست می گردی ز خانه، از امیرخسرو دهلوی غزل 1667
1. مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان مشو
چشم بد نیکو نباشد، جایها مهمان مشو
1. مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان مشو
چشم بد نیکو نباشد، جایها مهمان مشو
1. مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو
مردمی باشد که بنشینی چو بینایی درو
1. از من، ای ساده پسر، دور مشو
برشکسته مگذر دور مشو
1. پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو
زانکه هزاران دل است بسته هر بار تو
1. پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو
زهره من آب کرد عشق جهانسوز تو
1. گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو
بهر چه نازی کند زلف تو بر ساق تو
1. نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو
فتنه عسس گشت باز گرد سر کوی تو
1. عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو
سینه ز هجران بسوخت، شربت دیدار کو
1. خون گریم ار چه از ستم بیکران تو
هم خاک روبم از مژه بر آستان تو
1. هر جا که لب به خنده گشاید دهان تو
خونابه ایست از لب چون ناردان تو
1. کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو
جایی که آن کمند شود پای بند تو
1. گر باده می خورم به سر من خمار تو
ور در چمن روم به دلم خارخار تو