من و شب زندگانی من اینست از امیرخسرو دهلوی غزل 155
1. من و شب زندگانی من اینست
دل و غم شادمانی من اینست
...
1. من و شب زندگانی من اینست
دل و غم شادمانی من اینست
...
1. به هر بیتی که وصف آن رخانست
چو نیکو بنگری شه بیت آنست
...
1. بیا کز رفتنت جانم خرابست
دل از شور نمکدانت کبابست
...
1. مرا داغ تو بر جان یادگارست
فدایش باد جان چون داغ یارست
...
1. مرا از روی خوبان، قبله پیش است
مسلمانان، ندانم کاین چه کیش است
...
1. مرا در سر هوای نازنینی ست
کز او تاراج شد هر جا که دینی ست
...
1. نگارا، روز عیش و شادمانیست
هوای سبزه و صوت و اغانیست
...
1. ندانستم که اهلیت گناهست
ایا این ره که می پویم چه راهست
...
1. بیا ساقی که ایام بهار است
سمن مست است و نرگس در خمار است
...
1. نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست
ولیکن بی وفایی این قدر هست
...
1. دلم زو شب حدیث ناز می گفت
همی گفت آن حدیث و باز می گفت
...
1. جفا کز وی برین جان زبون رفت
نگویم، گر چه از گفتن فزون رفت
...