202 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 ای ترا در دیده من جای خواب دیده بی خوابم از تو جای آب

2 شب چو خوابم نیست بهر دیدنت چند سازم خویش را عمدا به خواب

3 گل شد از عکس رخت در چشم من زاتش دل می کشم زان گل گلاب

4 با خیال زلف و رویت چشم من نیمه ابرست و نیمی آفتاب

1 باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را شادمان یابم دل امیدوار خویش را

2 شد دو چشمم ز انتظارش چار در راه امید چار جانب وقف کردم هر چهار خویش را

3 شاید ار بر خاک خسپم همچو گل پر خون کنار کز چنان سروی تهی کردم کنار خویش را

4 خاک می بیزم به دامان، چون کنم گم کرده ام در میان خاک در آبدار خویش را

1 وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا وندران کوی نهانی نظری بود مرا

2 جان به جایست، ولی زنده نیم من، زیرا مایه عمر به جز جان دگری بود مرا

3 مست گشتم که شبش دیدم و در خواب هنوز به گه صبح ز مستی اثری بود مرا

4 همه کس را خور و خواب و من بیچاره خراب ای خوشا وقت که خوابی و خوری بود مرا

1 جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت جز طره تو دام بلا را چه توان گفت

2 آن روی که داده ست خدایت صفت آن هم خود تو بگو، بهر خدا را، چه توان گفت

3 چون ماه نو انگشت نمایست دهانت آن خاتم انگشت نما را چه توان گفت

4 شد بسته زلفین تو خون در دل نافه دلبستگی مشک خطا را چه توان گفت

1 رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را

2 تاراج خوبرویی در ملک جان در آمد آن دل که بود وقتی گویی نبود ما را

3 پاسنگ خویش بودم در گوشه صبوری بادی ز سویت آمد اندر ربود ما را

4 هر روز در شب غم خوش می کند سرایم آن دیدنی که اول خوش می نمود ما را

1 بار عشقت بر دلم باری خوش است کار من عشق است و این کاری خوش است

2 جان دهم در پاش، ار چه بی وفاست دل بدو بخشم که دلداری خوش است

3 بلبل شوریده را از عشق گل در چمن با صحبت خاری خوش است

4 راستی را سرو در نشو و نماست از قد یارم نموداری خوش است

1 خط کز لب آن پسر دمیده ست افسون است که بر شکر دمیده ست

2 بنگر که ز آب دیده یکی ست آن سبزه خوش که بر دمیده ست

3 از رشک رخت سحر دم سرد بر آینه قمر دمیده ست

4 برخاست ز آتش رخت دود از بس که خط تو بر دمیده ست

1 زلف تو هنوز تابدار است چشمت به کرشمه در خمار است

2 گفتی که وفا نیاید از من سوگند مخور که استوار است

3 خون شد دل من، بگوی، ای باد کان جان عزیز در چه کار است

4 کشتش به کدام بوستان است سروش به کدام جویبار است

1 عشق تو بلای جان بسندست یک خنده ازان دهان بسندست

2 یک گردش چشم تو به مستی فتنه به همان جهان بسندست

3 بیهوده به صید می زنی تیر آن چاشنی کمان بسندست

4 تیغ از پی کشتنم چه حاجت؟ یک ناز بکن همان بسندست

1 هر که را در سر زلف صنمی دسترسی است برود گر به سر ماه همان رشته بس است

2 هیچ کس نیست که او را به جهان دردی نیست وانکه دردیش نباشد به جهان هیچ کس است

3 پخته شد در هوس دوست دلم بریانم بجز این هر چه که پخت این دل بریان هوس است

4 گلرخا، روی تو آن را که در آمد در چشم هر که را گل به دو چشم آیدش او هم چو خس است

آثار امیرخسرو دهلوی

202 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی