در هجر توام کار به جز از امیرخسرو دهلوی غزل 132
1. در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست
در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست
...
1. در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست
در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست
...
1. آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
آزادی آن دل که در آن زلف تاب است
...
1. خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ست
یا زان لب شیرین سخن تلخ شنیده ست
...
1. ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
...
1. روی تو به پیش نظر آسایش جان است
آزادگی جان من، ار هست، همان است
...
1. زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست
الا که به خونابه دلها نتوان شست
...
1. ای عید دوم آمده روی چو نگارت
قربان شده زان عید چو من بنده هزارت
...
1. ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت
سرفتنه خوبان جهان چشم سیاهت
...
1. دلی کش صبر نبود آن من نیست
کسی کو دل دهد جانان من نیست
...
1. دل کازاد باشد آن من نیست
کسی کوشاد باشد جان من نیست
...
1. به بالین غریبانت گذر نیست
ز حال مستمندانت خبر نیست
...