202 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 ای صبا، بوسه زن ز من در او را ور برنجد، لب چو شکر او را

2 چون کسی قلب بشکند که همه کس دل دهد طره دلاور او را

3 زان نمیرند کز نظاره رویش چشم پر شد غلام و چاکر او را

4 کعبه گر هست قبله همه عالم چه خبر زان شرف کبوتر او را

1 این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا وه چه کار است اینکه از جانان برآمد مر مرا

2 این چه بویست اینکه جا اندر دماغ جان گرفت این چه روزست اینکه در چشم تر آمد مر مرا

3 از گلستان وفا برخاست بادی ناگهان مشک در بالین و گل در بستر آمد مر مرا

4 ناگهان آمد چو آب زندگانی بر سرم زنده امروزم که آب اندر سر آمد مر مرا

1 بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت بی سرو خرامنده به صحرا نتوان رفت

2 دی رفت سوی باغ و ندانست غم ما این نیز نداشت که بی ما نتوان رفت

3 صحرا و چمن پهلوی من هست بسی، لیک همره شو ای دوست که تنها نتوان رفت

4 کردیم رها جان و دل از بهر رخت، زانک با غمزدگان سوی تماشا نتوان رفت

1 جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند را گه گهی می کن نوازش، میهمانی چند را

2 دی چو بیرون آمدی خوی کرده رو، هر قطره ای گشت طوفان بلای خان و مانی چند را

3 گر زنی شمشیر از غمزه تو ای سلطان حسن این سیاست سخت تر پیر و جوانی چند را

4 من ز تو محروم و خلقی در گمان این هم خوش است باد یارب، روز نیکو بدگمانی چند را

1 جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا هجرم نشان فتنه شد، فتنه نشان من کجا

2 آمد بهار مشک دم، سنبل دمید و لاله هم سبزه به صحرا زد قدم، سرو روان من کجا

3 از گریه ماندم پا به گل وز دوستان گشتم خجل جان از جهان بگسست و دل، جان و جهان من کجا

4 در کار غم شد موریم، بی پرده شد مستوریم تلخ است عیش از دوریم، شکرفشان من کجا

1 رسید باد صبا تازه کرد جان مرا نهفته داد به من بوی دلستان مرا

2 بخفت نرگس و فریاد کم کن، ای بلبل کنون که خواب گرفته است ناتوان مرا

3 صبا سواد چمن زا چو نسخه کرد بر آب به گل نمود که بنگر خط روان مرا

4 مرا گذر به گلستان بس است، لیک چه سود که سوی من گذری نیست گلستان مرا

1 نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله را سوزم و بر نیاورم پیش وی آه و ناله را

2 تا چو سگان فغان کنند از رخش اهل نه فلک ساخت مه چهارده آن بت هجده ساله را

3 عقل نماند در سری، صبر نماند در دلی برگل و لاله کس چنین کژ ننهد کلاله را

4 سوخته رخت اگر سوی چمن گذر کند در دل خود گمان برد شعله گرم لاله را

1 هنگام آشتی ست بت خشمناک را دل خوش کنیم لذت روحی فداک را

2 از خشم بود تا به سر ابرویش گره من زان شکنجه ساخته بودم هلاک را

3 خوش وقت آنکه گفت مرا پای من ببوس شرمنده وار بوسه زد این بنده خاک را

4 جانا، مبر ز بنده از این پس که بر درت کرده ست پر زخون جگر صحن خاک را

1 ای رخ زیبای تو آینه سینه ها روی ترا در خیال زین نمط آیینه ها

2 غمزه مزن کان خیال تا به جگرها نشست تیغ بلارک دمید وای که بر سر سینه ها

3 یاد توام می کند کار جواب هلاک خواب که بیند گدا حاصل گنجینه ها

4 بس که ز رویت نمود خانه مرا پر خیال مر همه دیوارهاست پیش من آیینه ها

1 زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خوب یکی سواد و دوم نقطه و سیم مکتوب

2 سواد و نقطه و مکتوب اوست بر دل من یکی بلا و دوم فتنه و سیم آشوب

3 بلا و فتنه و آشوب او بود ما را یکی مراد و دوم مونس و سیم مطلوب

4 مراد و مونس و مطلوب هر سه از من شد یکی جدا و دوم غالب و سیم مغلوب

آثار امیرخسرو دهلوی

202 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی