چمن چون بوی تو آرد، از امیرخسرو دهلوی غزل 1251
1. چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم
به یاد قد تو در سایه سرو سمن میرم
1. چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم
به یاد قد تو در سایه سرو سمن میرم
1. سواره آمدی و صید خود کردی دل و تن هم
کمند عقل بگسستی لجام نقس توسن هم
1. ندانم کیست اندر دل که در جان می خلد بازم
چنان مشغول او گشتم که با خود می نپردازم
1. ز هجران روز من شب گشت و کی بودی چنین روزم
شبی گر روز کردی با من آن ماه شب افروزم
1. ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که من چونم؟
درین تیمار بی حاصل چه داند کس که من چونم؟
1. بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم
وگر میرم به تعظیم سگان او بموییدم
1. نگارا، عزم آن دارم که جان در پایت افشانم
به بوسه از لب شیرین تو انصاف بستانم
1. چو دادی مژده این نعمتم کت روی بنمایم
رها کن کز کف پای تو زنگ دیده بزدایم
1. سرو منی و از دل بستان خودت خوانم
درد منی و از جان درمان خودت خوانم
1. سودای سر زلفت کاندر دل و جان دارم
ز اندیشه دلم خون شد تا چند نهان دارم
1. ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم
سر تا به قدم جانی، کفر است که تن گویم
1. در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم
بر دیده اگر، جانا، سروی چو تو بنشانم