هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ از خیالی بخارایی غزل 251
1. هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند
مشگ از چین آید و پیش تو مسکینی کند
...
1. هرکجا خطّ تو عرض نافهٔ چینی کند
مشگ از چین آید و پیش تو مسکینی کند
...
1. هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت میرسد
از ره و رسم قدم داریّ و همّت میرسد
...
1. هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد
در ره عشق قدم بر سر منزل ننهاد
...
1. هرگز به جهان چیزی جز یار نمیماند
جز عمر ولی آن هم بسیار نمیماند
...
1. هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد
که به تسخیر دلم نعل در آتش دارد
...
1. یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد
قدّت کجا رسید که فتنه عَلَم نزد
...
1. یار درد بی دلان را دید و تدبیری نکرد
وز جفا کاری عفاک الله که تقصیری نکرد
...
1. یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد
عاقبت آه جگر سوختگان کاری کرد
...
1. از چشم ما چو می طلبد لعل او گهر
نامردمی بوَد که نیاریم در نظر
...
1. از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر
باری شود آبش به لب جوی برابر
...
1. چه بود افسانهٔ منصور با یار
که کردندش بدینسان زار بردار
...
1. دلا غم یار ما شد دل به جا دار
که او را یافتم یار وفادار
...