کسی را که رویت هوس میکند از خیالی بخارایی غزل 203
1. کسی را که رویت هوس میکند
کی اندیشه از روی کس میکند
...
1. کسی را که رویت هوس میکند
کی اندیشه از روی کس میکند
...
1. کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد
به هرجا رفت چون مجنون نمون شهر و کو آمد
...
1. کسی که نسبت قدّت به سرو ناز کند
چگونه باز به روی تو دیده باز کند
...
1. کسی چون گل دهن پرخنده دارد
که خود را زاین چمن برکنده دارد
...
1. کسی کاو به جانان وصالی ندارد
ز جان بهره الاّ ملالی ندارد
...
1. کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد
کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد
...
1. کسی کز خوان قسمت مفلسان را جام میبخشد
نخست از رحمت عامش گناه عام میبخشد
...
1. کمند زلف توام پای بند سودا کرد
به عهد سروِ قدت فتنه دست بالا کرد
...
1. کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد
چگونه عقل رمیده عنان نگه دارد
...
1. گر ای اشک دیده به خویشت بخواند
مرو کآن سیهرو تو را میدواند
...
1. گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان برد
خواهیم سبک درد سر خود ز جهان برد
...
1. گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد
کز دوست به تیغی نتوان قطع نظر کرد
...