1 سران سپاهش پذیره شدند ز دیدار او جمله خیره شدند
2 بسر بر نهادند تاج زرش فشاندند لعل و گهر بر سرش
3 درفش کیانی برافراختند به هر جا ز زر قبهها ساختند
4 همه رخ نهادند بر خاک راه پیاده روان تا بر اسب شاه
1 بدین سان چو پاسی ز شب درگذشت ز خون دل آتش ز سر درگذشت
2 نظر کرد آزاده قلواد را یلی راستی سرو آزاد را
3 نشسته ندید اندر آن بارگاه برآورده بر چرخ گردنده آه
4 که آیا کجا رفت و حالش چه بود چه پیش آمد و در خیالش چه بود
1 چو دید آنکه با دختری خوب روی سخن گفت و پر رشک گردید ازوی
2 ز افسونگری سام را در ربود به روی هوا رفت مانند دود
3 بر مرغزاریش آورد باز وز آن پس درآمد به سوز و گداز
4 که ای نامور کام من کن روا ممان تا ز هجران شوم بینوا
1 روان سام نیرم به عزم شکار به گلگون برآمد چو ابر بهار
2 کجا در رکابش پلنگ افکنان چو سلطان سیاره خنجرزنان
3 کمرکش بتان قیامت قیام کمربسته بر سرو طوبی خرام
4 چو آهوی مستان همه شیرگیر ز ابرو کمان کرده وز غمزده تیر
1 بدو گفت کای رشک سرو سهی فروزان ز تو فر شاهنشهی
2 بگو کز کجائی و نام تو چیست درین مرز فرخنده کام تو چیست
3 زمین را ببوسید فرخ سوار پس آنگه چنین گفت کای شهریار
4 جوانی غریبم ز ایران زمین همی روی دارم به ماچین و چین
1 همان لحظه چون سام مشکین نقاب فرو رفته یک لحظه چشمش به خواب
2 خوشا طلعت دوست دیدن به خواب ولی کس نبیند به شب آفتاب
3 خوشا با خیال سر زلف یار رسن بازی دل به شبهای تار
4 خوشا با گل سنبل دلفروز شب تیره در خواب بردن به روز
1 وز آن جا به گنجینه دژ کرد روی بر آهنگ جادو شده جنگجوی
2 سر شهریاران کشورگشای که بد سام آن گرد فرخنده رای
3 خروشنده چون ابر بر پشت کوه شده کوه از بیم او بر ستوه
4 چو خورشید درمانی از سندروس زده موج بر گنبد آبنوس
1 سراینده دهقان مُوبد نژاد ز سام نریمان چنین کرد یاد
2 که چون ژند جادو چنان کشته شد ورا دولت و بخت برگشته شد
3 یکی دیو بد پر ز شور و غریو کجا نام او بد مکوکال دیو
4 نژند بداختر برادر بد او ز چرخ فلک نیز بدتر بد او
1 بشد کشته آنجا مکوکال دیو که بد چین و ماچین از آن پرغریو
2 دو صد دیو کردند آنجا نظر مکوکال دیدند بر ره گذر
3 فتاده در آنجا به خون و به خاک تن او ز خنجر شده چاکچاک
4 از آن ترس در لحظه بگریختند به دام بلا درنیاویختند