23 اثر از سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو خواجوی کرمانی

سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو خواجوی کرمانی

1 به گوشش فرو گفت فرخ سروش که از دست دادی دل و عقل و هوش

2 که گفتت به هر صورتی سر درآر تصور کن از نقش صورت نگار

3 هر آن کو به دل صورت اندیش نیست یقینم که او جای معنیش نیست

4 گذر کن ز دل تا به دلبر رسی ز سر درگذر تا به سرور رسی

1 به ناکام بر پشت جرمه نشست به خون جگر شست از خویش دست

2 به سرو خرامان برآورد خم زده بر فلک ز آتش دل علم

3 رخ آورد در دم سوی نیمروز همی تاخت از صبح تا نیمروز

4 نه راهی بدید و نه رهبر به دست نه دل برقرار و نه دلبر به دست

1 چو خورشید سر بر زد از کوهسار پدید آمد از دور جمعی سوار

2 بدند از پی سام در جست‌وجوی ز هر سو نهاده برین دشت روی

3 چو دیدند مر سام را دردناک فتادند از اسب بر روی خاک

4 که آیا کجائی و حال تو چیست پریشان چرائی و دردت ز کیست

1 زبان برگشودند کای نامدار عنان دل خویش را گوش دار

2 چرا خویش را در جنون افکنی دل خسته در بحر خون افکنی

3 مده دل به نقشی که باشد خیال که ممکن نباشد به نقش اتصال

4 ترا جادو از ره برون می‌برد به مکرت به دام جنون می‌برد

1 چو آگه نه اید از دل ریش من مرانید ازین سان سخن پیش من

2 مرا نقش دیوار دانید و بس که ناید به چشمم کنون نقش کس

3 مه عالم آرا به طلعت نکوست ولی جان ندارد بر نقش دوست

4 دلم را نباشد جز او دلپذیر که از جان گریز است زو ناگزیر

1 جدا شد ازیشان یل صف پناه برآمد به یک ره خروش از سپاه

2 یکی گرد بر سام همزاد بود که نامش گرانمایه قلواد بود

3 ز یک دایه با یکدگر خورده شیر به میدان به هم کرده آهنگ تیر

4 سراندر پی سام فرخ نهاد به سوی ختا همرهش رو نهاد

1 قضا را که قلواد در پیش بود ز موئیدن سام دل ریش بود

2 به نزدیک دریا چو اندر رسید چهل زنگی دیوکردار دید

3 یکی کاروان دید بربسته دست تنانشان به خاک اندر افگنده است

4 یکی زنگی آدمی‌خوار بود که در روز روشن شب تار بود

1 درین گفت سام و سری پُر ز خواب به خواب اندرون دید کز روی آب

2 فریدون فرخ پدیدار گشت بیامد بر سام نیرم گذشت

3 بخندید و گفت ای گرانمایه سام زانده مکن روز خود را چو شام

4 چو تنهائی و خسته بودی به جنگ همان نیز ماندی به زندان تنگ

1 برش رفت و زد بر سرش ناگهان که از وی به یک ره بپرید جان

2 به پا اندر آمد به ناگه سرش خور ماهیان شد همه پیکرش

3 جهان پهلوان چون بپرداخت زو برآمد بر آن زنگیان‌ های و هو

4 سراسر به سام اندر آویختند چو چیره نگشتند بگریختند

1 بگفت و روان کرد از دیده آب گرفت آن کمرگاه جنگی غراب

2 بپوشید خفتان جهان‌پهلوان درافکند بر اسب بر گستوان

3 سوی بیشه شد همچو شیر ژیان پناهید بر داور داوران

4 یکی نعره زد همچو رعد بهار که شد آب از نعره‌اش کوهسار

آثار خواجوی کرمانی

23 اثر از سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی