چو از خواجوی کرمانی سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو 24
1. چو آگه نه اید از دل ریش من
مرانید ازین سان سخن پیش من
1. چو آگه نه اید از دل ریش من
مرانید ازین سان سخن پیش من
1. جدا شد ازیشان یل صف پناه
برآمد به یک ره خروش از سپاه
1. قضا را که قلواد در پیش بود
ز موئیدن سام دل ریش بود
1. درین گفت سام و سری پُر ز خواب
به خواب اندرون دید کز روی آب
1. برش رفت و زد بر سرش ناگهان
که از وی به یک ره بپرید جان
1. بگفت و روان کرد از دیده آب
گرفت آن کمرگاه جنگی غراب
1. سران سپاهش پذیره شدند
ز دیدار او جمله خیره شدند
1. بدین سان چو پاسی ز شب درگذشت
ز خون دل آتش ز سر درگذشت
1. چو دید آنکه با دختری خوب روی
سخن گفت و پر رشک گردید ازوی
1. روان سام نیرم به عزم شکار
به گلگون برآمد چو ابر بهار
1. بدو گفت کای رشک سرو سهی
فروزان ز تو فر شاهنشهی