1 به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
2 خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده و رهنمای
3 خداوند گیهان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر
4 ز نام و نشان و گمان برتر است نگارنده بر شده گوهر است
1 زمانه ندادش زمانی درنگ شد آن روز هوشنگ و آن فرهنگ
2 نپیوست خواهد جهان با تو مهر نه نیز آشکارا نمایدت چهر
3 پسر بد مر او را یکی هوشمند گرانمایه طهمورث دیو بند
4 بیامد به تخت پدر بر نشست به شاهی کمر بر میان برببست
1 چو ضحاک برتخت شد شهریار برو سالیان انجمن شد هزار
2 سراسر زمانه بدو گشت باز برآمد برین روزگار دراز
3 نهان گشت آئین فرزانگان پراگنده شد کار دیوانگان
4 هنر خوار شد جادوئی ارجمند نهان راستی آشکار را گزند
1 بگفت و روان کرد از دیده آب گرفت آن کمرگاه جنگی غراب
2 بپوشید خفتان جهانپهلوان درافکند بر اسب بر گستوان
3 سوی بیشه شد همچو شیر ژیان پناهید بر داور داوران
4 یکی نعره زد همچو رعد بهار که شد آب از نعرهاش کوهسار
1 برش رفت و زد بر سرش ناگهان که از وی به یک ره بپرید جان
2 به پا اندر آمد به ناگه سرش خور ماهیان شد همه پیکرش
3 جهان پهلوان چون بپرداخت زو برآمد بر آن زنگیان های و هو
4 سراسر به سام اندر آویختند چو چیره نگشتند بگریختند
1 سران سپاهش پذیره شدند ز دیدار او جمله خیره شدند
2 بسر بر نهادند تاج زرش فشاندند لعل و گهر بر سرش
3 درفش کیانی برافراختند به هر جا ز زر قبهها ساختند
4 همه رخ نهادند بر خاک راه پیاده روان تا بر اسب شاه
1 در ایوان شاهی شب تیره باز به خواب اندرون بود با ارنواز
2 چنان دید کز شاخ شاهنشهان سه جنگی پدید آمد از ناگهان
3 دو مهتر یکی کهتر اندر میان به بالای سرو و به فر کیان
4 کمر بستن و رفتن شاهوار به دست اندرون گرزه گاوسار
1 روان گشته با آن پریچهره ماه تماشاکنان اندر آن بارگاه
2 به ناگه به کاخی رسید از قضا چو بستان جنت خوش و دلگشا
3 نهاده در ایوانش تختی ز زر به کیوان برآورده ایوانش سر
4 ز رفعت فلک مانده حیران او سرآورده بر چرخ ایوان او
1 چو سام از فراز سمند سیاه چو بر تیرهگون شب فروزنده ماه
2 بیفکند جنگی دو شیر ژیان ز گور و ز آهو و ببر بیان
3 قضا را برآمد یکی تیره گرد جوان پهلوان رو سوی گرد کرد
4 یکی گور دید اندر آن پهن دشت که بر طرف نخجیرگه برگذشت
1 چنان تا به گاه سپیده براند که مه در رکابش پیاده بماند
2 دم صبح بر جویباری رسید به خرم لب کشتزاری رسید
3 همه سبزه دید و گل یاسمن دریده صبا غنچه را پیرهن
4 نسیم بهار و لب جویبار سرچشمه و ناله مرغ زار