1 به کشتی درآمد سپهدار سام چو غواص در آب کرد او مقام
2 همان چار کشتی برافراختند به دریای اخضر همی تاختند
3 یکی باد برخاست دلخواهشان بیاراست گفتی همی کارشان
4 دو شب راند کشتی چو ملاحیان دوم روز بگشود او بادبان
1 همه شهر پر بود ز آواز سگ بجوشید مر سام را خون و رگ
2 بغرید و آمد بدان بارگاه که بر تخت بنشسته سگسار شاه
3 به رزم اندر آن بود شاپور شیر تن خسته پر خون و رویش زریر
4 یکی نعره زد سخت سام سوار که لرزید آن دشت و دریا کنار
1 سر ماه آمد به کشتی دلیر به دریا درآمد گو شیرگیر
2 تماشای دریا همی کرد و رفت ز کردار یزدان بمانده شگفت
3 دو هفته دگر مانده بر روی آب به شهر زرنداب بودش شتاب
4 سیم هفته ناگه جزیری بدید سراسر پر از لاله و شنبلید
1 شگفتی دلیر است این اژدها که دارد سر رزم با ابرها
2 درین گفته بنهاده چون گوش هوش یکی نیمتن بود با گوش هوش
3 به افسونگریها نبودش نظیر نمودی به تموز مه زمهریر
4 به جادوگری برشدی بر سپهر به زیر آوریدی همی ماه و مهر
1 چو بشنید این گفته تسلیم شاه بفرمود کآیند یکسر سپاه
2 همه گرد شد لشکرش سر به سر ز دیو و پری جمله بسته کمر
3 چنین گفت تسلیم با لشکرش ابا نامداران آن کشورش
4 که انده مدارید از نیم تن که از ما برآید برو برشکن
1 از آن رزم و آشوب و آن گردار دمان شمسه آمد بر آن کوهسار
2 نگه کرد تنبل به یک سو بدید کز افسون او چرخ بد ناپدید
3 نشسته به یک دست آن رزمگاه زبان پرفسون بهر تسلیم شاه
4 روان سوی تنبل شد آن پاک دید بیاراست هنگام گفت و شنید
1 غو کوس برخاست از رزمگاه جهان گشت بر چشم جادو سیاه
2 سپهبد ز هر سو چو پیلان مست تن نیمتن کرده بر خاک پست
3 ز یک سوی شاپور و قلواد گرد تن نابکار از زمین برشمرد
4 به هر حمله کشته بشد سی چهل همه خاک میدان ز خون گشت گل
1 سپهبد چو شد سیر از جام می ز مستی برافکند بر چهره خوی
2 ز جا جست مستانه آن کامیاب سیه نرگسانش شده مست خواب
3 یکی خلوت آراست تسلیم شاه دلاور بیامد به آرامگاه
4 دگر مستی خواب در سر گرفت خیال پریدخت در بر گرفت
1 چنین تا برآمد عروس سپهر برافروخت بزم فلک را به مهر
2 نشست از بر جمله لاجورد ز عکسش جهان گشت یاقوت زرد
3 سپیده دمان سام آمد به گاه طلب کرد آنگاه تسلیم شاه
4 بدو گفت کای شاه دیو و پری مرا راه دور است و پر داوری
1 بگفت این و یک حمله آورد دیو سوی جاودان نعره بر زد غریو
2 که ای نره دیوان با خشم و تاب درآئید ای مالکان عذاب
3 بدان تا بگیرم من این بدنشان رسیدند هر سوی اهریمنان
4 هجوم آوریدند در پای کوه رسیدند هر سوی اهریمنا