چو از خواجوی کرمانی سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو 181
1. چو پوشید گردون پلاس سیاه
چو ابروی پیران آینده راه
1. چو پوشید گردون پلاس سیاه
چو ابروی پیران آینده راه
1. خبر شد سوی عوج و شداد عاد
که خاتوره از سام یل شد به باد
1. چو آن هر دو صف گشت آراسته
دل مهر و آزرم برخاسته
1. یکی نعره زد اهرمن اهرمن
که در لرزه آمد زمین و زمن
1. چو از چادر صبح بادبان
ز دریای شب راند کشتی دمان
1. چو بشنید این گفته شداد عاد
به پاسخ بدو گفت کای بدنژاد
1. یکی دار کردند بر پا بلند
رسیدند گردان تن ارجمند
1. خروس سحر دانهای نجوم
چو برچید یکسر ازین سبز بوم
1. چو لعل از خور کان برآورد سر
ز زربفت کوه کمرکش کمر
1. بپاسخ بدو گفت شاه زن است
که زین سان شتابنده و پازن است
1. نشست از بر تخت فرخنده سام
درآمد ز ساقی خوش خرام