1 نگه کرد سام اندر آن برز کوه زمین را همی دید ازو در ستوه
2 یکی دیو جنگی سه سر بر سرش یکی طوق زرین به گردن درش
3 مه موی اندام چون گوسفند رسیده سرش تا به چرخ بلند
4 چهارش بدی دست آن تیره روی به هر دستی یک حربه جنگجوی
1 از آن رو شدید پلید آن بدید ز کینه بجوشید بر خود شدید
2 یکی نامه بنوشت نزد پدر برو برنوشت این همه سر به سر
3 ز مردی و پیکار سام سوار که چون ابر غرد گه کارزار
4 صد و سی تن از ما بدین بارگاه جهان در جهانبینشان شد سیاه
1 چو خورشید میزان زرین گرفت که سنجد زمین را سراسر شگفت
2 سبک شد به یک سوی او شنگ شاه ز بسیاری نور شد رنگ ماه
3 تبیره برآمد ز شدادیان شده رزمجو جمله عادیان
4 سلیحش بپوشید آنگه شدید ز بیمش شده گونهها شنبلید
1 به ره بود چشم سپهدار سام ندانست تا صبح او شد چو شام
2 که فرهنگ جنی درآمد برش خبر داد از پهلو و لشکرش
3 که شاپور را بند شد پا و جسم دگر گرد قلواد شد در طلسم
4 همه داستانها سراسر بگفت از آن گفتنش سام شد در شگفت
1 به تسلیم جنی چنین گفت سام ز پیکار طلاج گسترده دام
2 ندیدم به میدان چو آن بدکنش کزو تیره گردد یلان را منش
3 یکایک سلیحم برون شد ز دست ز نیرنگ طلاج جادوپرست
4 سرانجام از من بشد ناپدید ازو شاد شد جان جنگی شدید
1 از آن آگهی پیش شداد شد وز آن گفته مغزش پر از باد شد
2 بگفتند سام نریمان رسید به فر منوچهر ایران رسید
3 همه دوزخ و جنتت را بکند زمینش به چرخ برین برفکند
4 برآشفته شد شاه شداد عاد لب خشم و تندی یکی برگشاد
1 یکی ابر بربست بر آسمان که بد تیرباران او از کمان
2 شده تیغ او رعد و برقش خروش درافتاد در چرخ گردنده جوش
3 کمین برگشودند از هر طرف بسی کشته افکنده در پیش صف
4 فراوان ز دیوان کین کشته شد سر بخت تسلیم برگشته شد
1 چو شاهنشه روم آمد به در برین تیز میدان و تیغ و سپر
2 گریزان شد از بیم سلطان زنگ نیاورد در پیش تیغش درنگ
3 بجنبید از جای آنگه شدید ز شهر زرانداب بیرون کشید
4 سراپرده بر دشت زد نابکار که آید به پیکار سام سوار
1 از آن منزل آمد سوی باغ و کشت خرامید از آنجا به سوی بهشت
2 همه شصت در شصت بد لالهزار ز مرغان به هر گوشهای ناله زار
3 به هر شاخ مرغی کشیده نوا زمین مخمل سبز و مشکین هوا
4 به هر گوشه نساج ابر بهار کشیده زبان را به هر جای بار
1 براندند اسبان سراسر به تک که از گرد پوشید روی فلک
2 به ناگه یکی آتش سوزناک بدیدند روشن بدان روی خاک
3 که شد شعله زن سوی گردان سپهر ازو بد خطر بر رخ ماه و مهر
4 ز یک سوی او گنبدی همچو نور درخشنده مانند تابنده حور