1 به یک دست کوه و به یک دست آب همه جای نخجیر و بزم و شباب
2 بدان دشت یک دم فرود آمدند به آرامگه تار و پود آمدند
3 سپهبد بخوابید بر روی دشت چرانید شاپور اسبان به دشت
4 بخوردند اسبان علف زار را چو دهقان چنان دید آن کار را
1 سوار ختائی درآمد چو باد که ساما بقای تو جاوید باد
2 که امشب پریدخت حوری سرشت به پرواز شد تا به باغ بهشت
3 همه خلق ازین غصه خون میخورند ندانم که این غصه چون میخورند
4 برآمد ز سام نریمان خروش دلش در بر از غم بیامد به جوش
1 به پیش منوچهر بندی کمر ببیند به من اینچنین زور و فر
2 که چون تو دلیری در آوردگاه گرفتم به فر جهاندار شاه
3 اگر تو به من چیر گشتی به جنگ سرم را جدا کن به نیروی چنگ
4 که آید به دستت همه کام و نام که فیرزو گشتی بر فرخنده سام
1 پس آنگه جهانپهلو کامکار نشست از بر مسند زرنگار
2 جهان آفرین را ستایش نمود شه روم را هم به نیکی ستود
3 شهش گفت کای گرد با گیر و دار نباشد به گیتی چو تو یک سوار
4 مرا گو که سام نریمان توئی پناه بزرگان ایران توئی
1 به صورت چو آدم به تن نره دیو که از بیم او دیو بد در غریو
2 به پیکر به مانند? ژنده پیل همه پیکرش تیره مانند نیل
3 دو دندان پیشش بسان گراز ازو سنگ و سندان بد اندر گداز
4 پریدخت چو دید بر اهریمن شگفتی فرو ماند و لرزان بدن
1 بدو گفت کای پهلوان گزین شگفتی دلیر است با فر و کین
2 همان به که او را به جادو علاج کنم سر نگیرد ز شداد باج
3 همه مرز ما را به هم برزند که شداد ازو دست بر سر زند
4 نه شداد ماند کنون نه شدید شگفتی بلائی شد ایدر پدید
1 همه شهر پر بود ز آواز سگ بجوشید مر سام را خون و رگ
2 بغرید و آمد بدان بارگاه که بر تخت بنشسته سگسار شاه
3 به رزم اندر آن بود شاپور شیر تن خسته پر خون و رویش زریر
4 یکی نعره زد سخت سام سوار که لرزید آن دشت و دریا کنار
1 بگفت این و یک حمله آورد دیو سوی جاودان نعره بر زد غریو
2 که ای نره دیوان با خشم و تاب درآئید ای مالکان عذاب
3 بدان تا بگیرم من این بدنشان رسیدند هر سوی اهریمنان
4 هجوم آوریدند در پای کوه رسیدند هر سوی اهریمنا
1 چو بشنید این گفته تسلیم شاه بفرمود کآیند یکسر سپاه
2 همه گرد شد لشکرش سر به سر ز دیو و پری جمله بسته کمر
3 چنین گفت تسلیم با لشکرش ابا نامداران آن کشورش
4 که انده مدارید از نیم تن که از ما برآید برو برشکن
1 درین گفتگو بود آن بدنژاد که دیوی درآمد به مانند باد
2 ثنا گفت در پیش سقلاب شاه یکی نامه بنهاد در پیشگاه
3 درآمد دلیری سرش باز کرد سراسر فرو خواندن آغاز کرد
4 نوشته سر نامه نام سلیم که دیو و پری بود ازو پر ز بیم