بدو از خواجوی کرمانی سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو 137
1. بدو گفت کای پهلوان گزین
شگفتی دلیر است با فر و کین
1. بدو گفت کای پهلوان گزین
شگفتی دلیر است با فر و کین
1. درین گفتگو بود آن بدنژاد
که دیوی درآمد به مانند باد
1. دگر قهرمان چاره نو گزید
قلم بر سر حرف دولت کشید
1. چو یک هفته قانون شاهی ببست
به هشتم سپهبد به مسند نشست
1. نگه کرد سام اندر آن برز کوه
زمین را همی دید ازو در ستوه
1. به کشتی درآمد سپهدار سام
چو غواص در آب کرد او مقام
1. همه شهر پر بود ز آواز سگ
بجوشید مر سام را خون و رگ
1. سر ماه آمد به کشتی دلیر
به دریا درآمد گو شیرگیر
1. شگفتی دلیر است این اژدها
که دارد سر رزم با ابرها
1. چو بشنید این گفته تسلیم شاه
بفرمود کآیند یکسر سپاه
1. از آن رزم و آشوب و آن گردار
دمان شمسه آمد بر آن کوهسار