فرستاد از خواجوی کرمانی سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو 103
1. فرستاد یک گرد اندر زمان
به نزدیک فغفور روشنروان
1. فرستاد یک گرد اندر زمان
به نزدیک فغفور روشنروان
1. سراینده نامه دلگشای
چنین گفت از آن گرد رزمآزمای
1. نهفته رخ خود به زیر نقاب
ز عشوهگری نرگسش همچو آب
1. چنین داد دهقان شیرین کلام
ز فغفورشاه و ز فرخنده سام
1. شه چین چو آن سرکشان را بدید
رخش شد از اندوه چون شنبلید
1. تکش خان جنگی شه تاشکن
که چون او نبد در جهان رزمزن
1. شه چین چو از گفتش آگاه شد
بدو روز گفتی که کوتاه شد
1. تمرتاش خواندی ورا بهروند
چو راندی به نخجیر اسب سمند
1. تمرتاش با وی نشد هیچ رام
ببردش همانگه به نزدیک سام
1. یکی داستان از قمررخ شنو
بیفزایدت عقل و دین نو به نو
1. چو از راز او گشت آگاه سام
برآورد شمشیر کین از نیام