18 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

1 بهار امسال بس خوش مینماید چو روی یار دلکش مینماید

2 ز رنگ لاله های نو شکفته همه صحرا منقش مینماید

3 مگر گل غافلست از عمر کوته که چونین خرم و کش مینماید

4 بنفشه دوش می خوردست گوئی که جعدش بس مشوش مینماید

1 جانا غم فراق تو ما را چنان بسوخت کزشرم آن مرا قلم اندربنان بسوخت

2 اشکی چو برق جست ز چشم چوابرمن در رخت من فتاد و همه سوزیان بسوخت

3 زنهار هان وهان حذری کن زآه من کز آه بنده دوش مه آسمان بسوخت

4 گفتند شمع و مه که چو روی تو روشنیم این را سیاه شدرخ و آنرا زبان بسوخت

1 نگارم عنبر از مه می‌نماید ز سنبل شکل خرگه می‌نماید

2 رخ همچون مه او در شب زلف دل گم‌گشته را ره می‌نماید

3 غلام آن رخم کِش خط دمیدست که اکنون خود یکی ده می‌نماید

4 به پیش روی تو مَهْ کیست باری دم طاوس صد مه می‌نماید

1 باز مرا عشق گریبان گرفت باز دلم دامن جانان گرفت

2 عشق بتان آفت جان و دلست وای برای کو پی ایشان گرفت

3 سرو بدید آن قد و حیران بماند ماه بدید آن رخ و نقصان گرفت

4 گفتم اگر دل ببرد باک نیست آه که دل برد و پی جان گرفت

1 دلم از دیده برون می‌آید چه دهم شرح که چون می‌آید

2 حل شده دل ز ره دیده برفت زان سرشکم همه خون می‌آید

3 دل اگر خود همه از سنگ بود به کف عشق زبون می‌آید

4 یارب آن مَه به چه ماند یارب که هم از حلقه کنون می‌آید

1 نز هجر توأم بجان امانی هست نه وصل ترا بدل نشانی هست

2 جانم بگداخت در فراق آری جانی اگرم امید جانی هست؟

3 چونان شده ام که گر مرا بینی شبهت فتدت که این فلانی هست

4 من طیره شوم چو تو کمر بندی یعنی که ترا مگر میانی هست

1 چرخ از من قرار من بستد تا ز دستم نگار من بستد

2 ماه مشگین عذار من بربود سروچابک سوار من بستد

3 خود دلی داشتم من از همه چیز عشق بی اختیار من بستد

4 گله کردست ابر از چشمم که بیک بار کار من بستد

1 هر وقت دلدار مرا با من خطابی دیگر است بی جرم با من هر دمش از نو عتابی دیگر است

2 گفتم به جان منت بنه جان بستدی بوسه بده در زیر لب می‌گفت زه این از حسابی دیگر است

3 گفتم به من بگذار جان یا بوسه‌ای ده رایگان گفتا نه این بینی نه آن این خود جوابی دیگر است

4 گفتم طریقی ساز پس یک ساعتم فریاد رس کز هجر تو جان هر نفس در رنج و تابی دیگر است

1 غمش در دل تنگ ما می نشیند ندانم بر آتش چرا می نشیند

2 دلم نیز مستوجب هر غمی هست که بر شاهراه بلا می نشیند

3 مرا بر سر آتشی می نشاند چو بینم که با ناسزا می نشیند

4 مرا گفت با دیگری می نشینی ندانم که این بر کجا می نشیند

1 عشق تو تا دست سوی جان نبرد با دل من دست به پیمان نبرد

2 تا دل من دل ز جهان برنداشت نام چو تو دلبر جانان نبرد

3 دیده همی گرید و گو خون گری چند بدو گفتم و فرمان نبرد

4 صبر که میگفت ترا من بَسَم این همه می‌گفت و به پایان نبرد

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

18 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی