از از ایرانشان ابن ابی الخیر کوشنامه 71
1. از ایرانیان کودکی نیکدل
که خورشید گشتی ز رویش خجل
...
1. از ایرانیان کودکی نیکدل
که خورشید گشتی ز رویش خجل
...
1. همان گه بفرمود تا زآن گروه
تنی صد شدند از بر تیغ کوه
...
1. سر ماه چون ماهِ نو شد پدید
همه دامن کوه لشکر کشید
...
1. بدو گفت کای دیو چهره به رنگ
نداری مگر داستان نهنگ؟
...
1. بدو گفت کوش ای سبک مایه مرد
به گرد در پادشاهی مگرد
...
1. بدو آتبین گفت کای تند مرد
زبان تو مغز مرا بنده کرد
...
1. ....................................
....................................
...
1. بدو آتبین گفت دادی تو داد
از این بیش گفتار دیگر مباد
...
1. بگفت این و شد تا به نزدیک کوش
بر او حمله آورد چون شیر زوش
...
1. گریزان شد از بیم جان زی سپاه
همی تاخت او تا برِ اسب شاه
...
1. ستاره چو گشت از هوا ناپدید
سپیده ز سیماب لشکر کشید
...
1. چو هور از بر کوه زیور نهاد
سپاهی سوی کوهیان سر نهاد
...