سپیده از ایرانشان ابن ابی الخیر کوشنامه 316
1. سپیده دمان قارن رزمخواه
بفرمود تا صف کشید آن سپاه
...
1. سپیده دمان قارن رزمخواه
بفرمود تا صف کشید آن سپاه
...
1. وز آن روی چون سلم برگشت، رفت
سوی پهلوان شد همان گاه تفت
...
1. دل سلم از آن داستان شد دژم
برون رفت رخسارگان پُر ز نم
...
1. چو یک هفته بگذشت بر کارزار
ز هر سو تبه شد فراوان سوار
...
1. چو شد ماه نو، مرد جنگ آزمای
تبیره همی آرزو کرد و نای
...
1. قباد دلاور سپه برگرفت
سبک بر پی کوش ره برگرفت
...
1. وز آن جا سپه را سر اندر کشید
چنین تا به کوه کلنگان رسید
...
1. بدو خلعت خسروانی فگند
ز تخت و کلاه و ستام و سمند
...
1. برابر همی بود با سال هشت
سواری شتابان برآمد ز دشت
...
1. چنین گفت گوینده ی باستان
که از راستان آمد این داستان
...
1. پسندیده آمد سخنهای تور
یکی نامه کردش دلارای تور
...
1. چو نزدیک کوش آمد آن تیزکوش
برآن نامه بر کوش بنهاد هوش
...