دو از ایرانشان ابن ابی الخیر کوشنامه 281
1. دو کانِ گزیده به چنگ آمدش
که زرّ گرامی چو سنگ آمدش
...
1. دو کانِ گزیده به چنگ آمدش
که زرّ گرامی چو سنگ آمدش
...
1. فرستاد نامه بدان آگهی
بنزدیک آن بارگاه مهی
...
1. وزآن پس دبیران و گردان شاه
که با کوش رفتند از آن پیشگاه
...
1. از آن پس چو نیروی خود دید کوش
ز گنج و ز مردان پولادپوش
...
1. چو بگذشت از این گونه ده سال بیش
دبیر شهنشاه پاکیزه کیش
...
1. بفرمود تا قارن آمد برش
سر پهلوان همه لشکرش
...
1. وزآن پس بدو گفت کای شهریار
از ایران گزین کن یکی نامدار
...
1. یکی پاسخش کرد از آن پس به مهر
که از نامه ی شاه خورشید چهر
...
1. چو بنهاد پاسخ در آن پیشگاه
نگه کرد و برخواند دستور شاه
...
1. بفرمود تا نامه کردش دبیر
دبیری نویسنده ای یادگیر
...
1. ببردند و بر کوش کردند یاد
دژم گشت از ایشان و پاسخ نداد
...
1. برآمد بر این بر بسی روزگار
ندیدند گردان جز آن روی کار
...