38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ایرانشان ابن ابی الخیر / کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

1 دل پیل دندان ز غم یافت درد به ضحّاک جادو سبک نامه کرد

2 که بگریخت آن بدنژاد آتبین ز کوه بسیلا، نه از راه چین

3 به راهی که بر قاف دارد گذر به بلغار و سقلاب رفت او به در

4 یکی دخت طیهور با خود ببرد که خورشید را رنگ تیره شمرد

1 کنون بازگردم به گفتار کوش که هوش آید از پیل دندان به جوش

2 جهاندیده گوید که چون آتبین برفت از بسیلا به ایران زمین

3 نه کوش آگهی داشت نه آن سپاه که او داشتی راه دریا نگاه

4 چنین بود و این سال ده بر گذشت ز چین یک تن اندر بسیلا نگشت

1 به دریا سوی مرز ماچین شتافت کرا از جزیره بدان مرز یافت

2 ز هرگونه ای دادشان برگ و ساز به سوی جزیره فرستاد باز

3 سه سال اندر آن مرز ماچین و چین بر و بار برداشت پاک از زمین

4 ز تخم بهک هرکه را یافت نیز همه مهتری داد و هرگونه چیز

1 وزآن روی طیهور با آن سپاه برآن سان برابر نشسته سه ماه

2 همه شهرها سخت کرد استوار به کنده در افگندشان رودبار

3 شد انبار خانه بسیلا چنان که در شهر شد تنگ جای زنان

4 کسی را که بی کار و درویش بود وگر خوردش از کوشش خویش بود

1 شکیبا همی بود تا چند گاه چو ایمن شد از بابِ خود دخت شاه

2 به کنیاش بر مهربان گشت سخت که با کوش بودش همیشه نشست

3 جوانی دلارای چون نوبهار نژادش نه از چین که از قندهار

4 بخواندش نهانی و با او بساخت فزون از سه سال او همی مهر باخت

1 وز آن جایگه لشکر اندر کشید چو از دور شهر بسیلا بدید

2 به گردون رسیده یکی باره بود تو گفتی که سنگی به یک پاره بود

3 سر برجش ایمن ز زخم کمند ز پرواز تیرش سرف بی گزند

4 سوی کنگره ش نارسیده عقاب سر باره اش ناپسوده سحاب

1 بپژمرد کنعان که آن را بدید که از تاب او ماهچهره کشید

2 بلرزید بر جای چون بید شد ز کوش بداندیش نومید شد

3 شب تیره گون با سواری هزار گریزان بشد تا درِ شهریار

4 چو نزدیک بیت المقدس رسید خبر زو به ضحّاک جادو رسید

1 به بر چون برافگند گردون گره به بر درکشیدند گردان زره

2 سوی دسته ی تیغ بردند دست سر هر ده از تن بریدند پست

3 بسی خار و خاشاک برتوختند بلند آتشی را برافروختند

4 فروغ از سر کوه پرتاپ شد همی روی دریا چو زر آب شد

1 بترسید طیهور و نومید شد شب و روز لرزنده چون بید شد

2 سگالش همی کرد با مهتران که او را دهد گنج و هم دختران

3 چو نومید شد مردم از روزگار ببخشایدش بی گمان کردگار

4 همی تا ببندی میان را کمر زمانه بگردد به رنگی دگر

1 چو آگاه شد کآتبین شد درست به طیهور پرداخت و بر چاره جست

2 یکی نامه فرمود با مهر و داد نخست از همه نام خود کرد یاد

3 ز دارای خاور شه شیرگیر به شاه بسیلا هشومند پیر

4 بدان ای سرافراز شاه دلیر که من گشتم از رزم و پر خاش سیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی