38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ایرانشان ابن ابی الخیر / کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

1 چنین است کار جهان کرد کرد گهی تندرستی بود گاه درد

2 گهی شادمانی و گاهی غمان میان غم و شادیش یک زمان

3 غم و شادمانیش چون درگذشت چو بادی بود کاو سبک برگذشت

4 چو در کارها ژرف بربنگری دراز است با تو مرا داوری

1 چنین هفت سال اندر این کار شد جهاندیده طیهور بیمار شد

2 سری را ز گردان نگونسارکرد بدان لشکر گشن سالار کرد

3 پس از مرز ماچین چو برگشت شاه در آن دردمندی بماند او دو ماه

4 چو ماه سه دیگر درآمد، بمُرد برفت و جهان را به کارم سپرد

1 از ایشان چو دیگر نیامد به دست بیامد به تخت مهی برنشست

2 به مژده نوندی فرستاد تفت به نامه به طیهور گفت آنچه رفت

3 چو مژده به کوه بسیلا رسید ز طیهور نامد نشانی پدید

4 به جایش جهانجوی کارم به تخت نشسته برش شاد و پیروز بخت

1 سراینده دهقان بسیار هوش چنین یافت از کار و کردار کوش

2 که با مردمان سخت بد باز گشت ز درگاه ضحاک چون بازگشت

3 همی بستد از هر کسی هرچه یافت به خون گرانمایه مردم شتافت

4 زنان را سوی بستر خویش برد همان کودکان را بر خویش برد

1 فریدون فرّخ در این سالیان کمربند نگشاده بود از میان

2 همی جُست ضحاکیان را درشت از ایشان همی هر که را یافت کشت

3 یکایک بکند از بن و بیخشان ز فرتر گرفتند تاریخشان

4 همی پانجده سال در دشت و کوه شتابیده بود از پی آن گروه

1 ز دریا چو بر شد فرستاده مرد همان گه ز پیش وی آهنگ کرد

2 بیامد همه کوش را بازگفت دل کوش مانند گل برشکفت

3 مر او را نهانی بسی چیز داد در نیکبختی بر او برگشاد

4 چو روز آمد آن مرد رنجور را فرستاده ی شاه طیهور را

1 وز آن جایگه شادمان گشت باز به نزدیک طیهور گردنفراز

2 چو دستور طیهور پاسخ بخواند وزآن مردمیهاش خیره بماند

3 فرستاده از هرچه گفت و شنید همه پیش طیهور کردش پدید

4 دل شاه طیهور از آن شاد شد شد ایمن، ز دستانش آزاد شد

1 در گنجهای پدر کرد باز فراوان برون کرد از آن گنج و ساز

2 بیاورد سالار فرخنده بخت ز گنج پدر شایگانی سه تخت

3 یکی تخت پیروزه بود، آن که کوش فرستاد نزدیک طیهور زوش

4 زبرجد یکی تخت دیگر گزید که اندر جهان آن چنان کس ندید

1 بخواندی زمان تا زمان دخترش که او بود همچهره ی مادرش

2 به نامش نخواندی جز از ماهچهر خجل بود از آن روشنی ماه و مهر

3 ز مهرش دل کوش بیهوش گشت سرش بار دیگر پر از جوش گشت

4 دلش چون شد از مهر او ناشکیب سخن گفت و دادش فراوان نهیب

1 از ایشان چو بشنید طیهور گفت که این بدگهر باد با درد جفت

2 مگر دشمنی زو کشیده ست کین وز او بستده تخت ماچین و چین

3 وگرنه همی دام یازد به راه مرا تا به هامون کشد با سپاه

4 یکی لشکر گشن هم اندر زمان فرستاد بر پی دنان و دمان

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی