38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ایرانشان ابن ابی الخیر / کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

1 ز فرزند چون خسته دل گشت باز سوی کوه شد سلکت سرافراز

2 گرامی همی داشت او را سه سال چو شد هفت ساله برافراخت یال

3 مر او را به دستور دانا سپرد که در دانش او بود با دستبرد

4 نبشتن بیاموخت و خواندن نخست همی هر زمان دانشی باز جست

1 همی راند تا کوه شد بر دو شاخ برآمد به خشکی و جای فراخ

2 چو شهر و زمین دید و دشت آتبین نهاد آن سر تا جور بر زمین

3 به رخساره خاک سیه را پسود بسی پیش یزدان نیایش نمود

4 همی گفت کای برتر از آفتاب تویی آفریننده ی خاک و آب

1 چو از پرده بنمود رخسار هور ستاره نهان گشت بی جنگ و شور

2 یکی انجمن کرد سلکت ز کوه بزرگان ایران و دانش پژوه

3 فرستاد و دستور خود را بخواند در آن مایه ور پیشگاهش نشاند

4 یکی پیر روشندل جانفزای زمانه در آورده او را ز پای

1 به دستور فرمود تا کرد ساز در گنجهای کهن کرد باز

2 بیاراست کارش چنانچون سزید کس آن ساز و آن شادکامی ندید

3 همان آتبین گنجها برگشاد سه هفته همی ساز و مهمان نهاد

4 فرستاد چندان گهر نزد شاه کز آن خیره گشتند شاه و سپاه

1 چو روز آمد از ماه اردیبهشت جهان شد ز لاله بسان بهشت

2 بنالید بر شاخ گل عندلیب چو مرد مسیحا ز پیش صلیب

3 شده باغ طیهور طاووس رنگ بهم در شده خیرزان و خدنگ

4 بسان دو عاشق رسیده بهم ز رنج جدایی کشیده ستم

1 یکی روز بیرون شد از پیشگاه خروش آمد از مرد فریاد خواه

2 برانگیخت شبرنگ تا خود چه بود بدان جایگه شد که زاری شنود

3 دو تن دید شوری برانگیخته به مردی جوان اندر آویخته

4 جوان را بپرسید تا از گناه چه کرده ست تا گشت فریاد خواه

1 به پیش فرارنگ شد در زمان دلش کرد از این داستان شادمان

2 شب آمد ببودند با یکدگر بکِشتند تخمی که شادیش بر

3 ز خسرو فرارنگ برداشت بار چو آگاه شد، شاد شد شهریار

4 شب و روز تنهاش نگذاشتی چو جانش گرامی همی داشتی

1 چنین آمد از کوش نامه پدید که نوشانِ دستور را برکشید

2 یکی دختر او نگارین به نام به چهره چو ماه و به بالا تمام

3 همه رشک خورشید دیدار اوی خرد در خور خوب رخسار اوی

4 زمین تا بگسترد جان آفرین نان روی پیدا نشد در زمین

1 بیاراست لشکر دگر روز کوش به زیر آمد از کوه و برشد خروش

2 به لشکرگه اندر سپه را ندید از آن شادمانی دلش برپرید

3 همی گفت دشمن گریزان ز پیش چنان است چون مرده از دست خویش

4 به لشکرگه شاه طیهور شد فرود آمد و رنج از او دور شد

1 یکی روز از بیشه شاه آتبین بیامد به در با دلیران کین

2 ز ناگه بدو لشکری بازخورد برآمد ز لشکر ده و دار و برد

3 بکردند رزمی چنانچون سزید بسی کشته آمد ز هر سو پدید

4 فراوان بکوشید و مردی نمود چو آمد زمانه، ز مردی چه سود؟

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی