38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ایرانشان ابن ابی الخیر / کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

1 بدو گفت کوش ای سبک مایه مرد به گرد در پادشاهی مگرد

2 تو تا من نبودم چو روباه لنگ نبودت شب و روز جایی درنگ

3 همه روز با بیم بگذاشتی شب از جای دوشینه برداشتی

4 نبودت خورش سال و مه جز شکار خور و خواب در بیشه و کوهسار

1 چو ده روز بگذشت طیهور شاه به پرسش سوی آتبین شد ز گاه

2 به دیدار او آتبین گشت شاد نشستند و کردند هرگونه یاد

3 وز آن روزگاران که اندر گذشت بگفت آتبین این همه سرگذشت

4 دژم گشت طیهور از گفت شاه همی تنگدل شد در آن جایگاه

1 بدانست طیهور کآن شیر دل شد از کار نخچیر توران خجل

2 بدو گفت کای شاه باهوش و سنگ نگر تا نداری دل خویش تنگ

3 که امروز بگذشت از تو شکار به چنگ تو آید دگر روزگار

4 نه کیدی ز تو دور سستی رسک که نخچیر دارد از او تا درنگ

1 نبشته به طیهور کز راه داد یکی پند من کرد بایدْت یاد

2 به گیتی نداری جز آن کوه جای نه بر همسر شاه گیتی خدای

3 فزونتر مکش پای خویش از گلیم که باشد ز سرمات یکباره بیم

4 سیه مار را چون سرآید زمان یکی سوی راه آردش بی گمان

1 یکی روز به مرد دستور گفت که با جان شاه آفرین باد جفت

2 بدین جای بی کار بودن چه سود که بود آن که با کوه رزم آزمود

3 گر از بیم، دشمن نیاید به زیر تو را دل نیاید از این بیشه سیر

4 ز دشمن زمین کردی امروز پاک بر آن کوه گردد ز سرما هلاک

1 بدو آتبین گفت دادی تو داد از این بیش گفتار دیگر مباد

2 سپه باز گردان تو ایدر بپای که با تو بکوشم به زور خدای

3 بفرمود تا بازپس شد سپاه سوی لشکر خویشتن رفت شاه

4 بپوشید خفتان و ساز نبرد دل لشکر از رنج او شد بدرد

1 بدو آتبین گفت کای تند مرد زبان تو مغز مرا بنده کرد

2 بدان گه که بابت بیفگند خوار به بیشه درون زار و بیچاره وار

3 اگر من تو را اندر آن تیره خاک رها کردمی، گشته بودی هلاک

4 نه امروز بودی تو او را پسر نه باب تو را نیز نام پدر

1 وز آن روی چون کوش با آن سپاه ز دریا گذر کرد و آمد به راه

2 ز کشتی به خشکی کشیدند رخت همه راهها باز بگرفت سخت

3 نوندی فرستاد نزد پدر که ما را ز گردون چه آمد به سر

4 از آن سان در آورده بودم به تنگ که سرتاسر آرم جزیره به چنگ

1 بدو گفت کای دیو چهره به رنگ نداری مگر داستان نهنگ؟

2 نهنگی ز دریا بیفتاد و رفت مر او را یکی ساروان برگرفت

3 ز سرما شده خشک و بسته دو لب گذشته بر او ماه دی، روز و شب

4 بر اشتر نهاد و بپوشید گرم خورش داد و گفتارها گفت نرم

1 چو کشتی روان شد، سپه برکشید سوی مرز چین لشکر اندر کشید

2 بفرمود تا پیشرو با سپاه همی رفت یک منزل از پیش شاه

3 کسی کاو نیاورد فرمان بجای سر بخت او اندر آمد ز پای

4 از آن شهر و کشور برآورد خاک به تاراج داد آن بر و بوم پاک

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی