ما چشم سیه بر شجر طور نداریم از قدسی مشهدی غزل 346
1. ما چشم سیه بر شجر طور نداریم
جز لاله درین بادیه منظور نداریم
...
1. ما چشم سیه بر شجر طور نداریم
جز لاله درین بادیه منظور نداریم
...
1. لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم
گرم آه سحرم، سینه جوشان دارم
...
1. شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغان دارم
من این فواره آتش، ز مردم چون نهان دارم؟
...
1. سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم
شاخ گلم مگر، که سراپا در آتشم؟
...
1. از لعل لبت جز طمع خام ندارم
دارم هوس کام، اگر کام ندارم
...
1. شب که بی روی تو از اشک دمادم سوختیم
سوختیم افزون ز هر شمعی، اگر کم سوختیم
...
1. عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سوختم
هرکسی از داغ سوزد، من ز مرهم سوختم
...
1. شکل گردابی به گرد خود ز مژگان میکشم
کم مباد اشکم، چرا منت ز طوفان میکشم؟
...
1. داغ سودایم، به سوی سینهریشان میروم
درد عشقم، رو به دلهای پریشان میروم
...
1. دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم
پیدا شکفته بود و پنهان گریستم
...
1. روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم
چون آتش فسرده و چون صید بسملم
...
1. تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم
زنهار که پرهیز کن از طرز کلامم
...