نکردم از سر کویت به هیچ گلشن از قدسی مشهدی غزل 454
1. نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی
بود خلاف مروت که پوشی از من روی
...
1. نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی
بود خلاف مروت که پوشی از من روی
...
1. دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی
در نظر، برگ گل و لاله کند پیکانی
...
1. میکنم در بوستان با عندلیبان شیونی
ورنه گل را کی پسند افتد نوای چون منی
...
1. چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی
برای خویش، چو کویت نیافتم وطنی
...
1. هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی
در زیر فلک نیست چو میخانه بهشتی
...
1. چون سراپا همه را هست به سوداش سری
صد کمروار سرین بسته به موی کمری
...
1. به دل نمیگذری، تا کجا گذر داری
فکندی از نظرم، تا چه در نظر داری
...