یاد باد آن کز گلی در سینه از قدسی مشهدی غزل 334
1. یاد باد آن کز گلی در سینه خاری داشتم
بر سر مژگان ز خون دل بهاری داشتم
...
1. یاد باد آن کز گلی در سینه خاری داشتم
بر سر مژگان ز خون دل بهاری داشتم
...
1. تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان فدا کردم
به قدر وسع خود دین محبت را ادا کردم
...
1. چه شعلهها زده سر ز آتشی که من دارم
هزار نشاه نو زین می کهن دارم
...
1. گر شرم وصالت نبود قفل زبانم
گویم که فراق تو چها کرد به جانم
...
1. ما شکست دل خود را ز خدا خواستهایم
وز خدا فرصت دشمن به دعا خواستهایم
...
1. در قیدم و گمان که گرفتار نیستم
دارم هزار زخم و خبردار نیستم
...
1. بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کردم
چو صبح از پا گر افتادم، به دامن راه سر کردم
...
1. چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم
چون لاله نظریافته بخت سیاهم
...
1. ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر بندم
چه عقل است این که بر دیوانه در ویرانه در بندم
...
1. چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمیآیم؟
سرشک حسرتم، در چشم محرومان بود جایم
...
1. شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم
داغیم و از تبسم مرهم گداختیم
...
1. همه جانب قدم مرحلهپیما دارم
روشناس غم عشقم، همهجا جا دارم
...