1 گر مدحی از ابنای بشر می گوبم نه چون دگران به طمع زر میگویم
2 آنان پی جلب نفع کوبند مدیح من مدح پی دفع ضرر می گویم
1 تن چیست؟ مرکبی ز چندین معدن پرگشته ز میراث نیاکان کهن
2 محکوم محیط و انقلابات زمن تن گر گنهی کند چه بحثی است به من؟
1 رفتم بر توپ تا بکوبم دشمن فریاد برآورد که ای وای به من
2 دست دگری و خانمان دگری من مظلمهٔ که میبرم برگردن؟!
1 عمری بسپردیم به کام دگران ما در تشویش و قوم در خواب گران
2 القصه وطن را به دو چشم نگران رفتیم و سپردیم به هنگامهگران
1 چشم فلک است بر ستمگر نگران بیدار شود ظالم ازین خواب گران
2 ازکار نمانده این جهان گذران بر ما بگذشت و بگذرد بر دگران
1 یک روی چو آیینه مبادا انسان کاخر شکند ز جلوهٔ روی خسان
2 مانندهٔ تیغ شو همه روی و زبان تا بگذری از میان مردم آسان
1 بر درگه خود پلنگ دربان کردن بر گلهٔ خویش گرگ چوپان کردن
2 سگ در بغل و مار به دامان کردن بهتر که جوی به سفله احسان کردن
1 قلبم به حدیثی که شنیدی مشکن عهدم به خطایی که ندیدی مشکن
2 تیغی که بدو فتح نمودی مفروش جامی که بدو باده کشیدی مشکن
1 ای خواجه به خط بد دلی سیر مکن خوبی را بیبرکت و بیخیر مکن
2 کاری کهپساز سه سال همعهدی و صدق با من کردی بس است با غیر مکن
1 سردار به شه گفت سپاهی از من امضای اوامر و نواهی از من
2 عزلاز من و نصب از من و دربار ازتو تخت ازتو و تاج از تو و شاهی از من