1 چون خطه طوس را پس پشت بهشت در خطهٔ بجنورد دل این بیت نوشت
2 پیداست که حالتش چه خواهد بودن بیچاره که از جهنم آید به بهشت
1 تا حجهٔ دین محمد از خاک برفت از خاک خروش ما بر افلاک برفت
2 تاریخ وفاتش این چنین است که: وی پاک آمد و پاک زیست هم پاک برفت
1 چون آینه نورخیز گشتی، احنست چون اره به خلق تیز گشتی احسنت
2 در کفش ادیبان جهان کردی پای غوره نشده مویز گشتی، احسنت
1 زین مردم دلسیاه، رخ دارم زرد بیدردی خلق دردم افزود بهدرد
2 جز خوردنخوندگرچهمیشاید کرد خونباید خورد و باز خونباید خورد
1 امشب ز فراق دوست خوابم نبرد هم دل به سوی شمع و کتابم نبرد
2 از بس که دو دیده آب حسرت بارد بیدار نشستهام که آبم نبرد
1 چشمت به سیهبختی من ایما کرد زلف تو به قتلم آستین بالا کرد
2 بنوشت خطت به خون من لایحهای خال سیهت لایحه را امضا کرد
1 ای خواجه وثوق گاه غرق تو رسد هنگام خمود رعد و برق تو رسد
2 جامی که شکستهای به پای تو خلد تیغی که فکندهای به فرق تو رسد
1 ماه رمضان و روزه جانا طی شد ایام دف و چنگ و رباب و نی شد
2 آید رمضان باز و همی خواهد رفت وین عمر ندانیم کی آمد کی شد
1 خشخاش و عسل بهم برآمیختهاند جزوی ز گلاب اندرو ریختهاند
2 پس در ورق زرد گلشن بیختهاند وانگاه به شاخ سروش آویختهاند
1 گر زیر فلک فکر من آزاد نبود در حنجرهام اینهمه فریاد نبود
2 مسعود گر اندیشهٔ آزاد نداشت از قلعهٔ نای خلق را یاد نبود