87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 سر مویی سر عالم ندارم چه عالم چون سر خود هم ندارم

2 چنان گم گشته‌ام از خویش رفته که گویی عمر جز یک دم ندارم

3 ندارم دل بسی جستم دلم باز وگر دارم درین عالم ندارم

4 چو دل را می‌نیابم ذره‌ای باز چرا خود را بسی ماتم ندارم

1 دوش چشم خود ز خون دریای گوهر یافتم منبع هر گوهری دریای دیگر یافتم

2 زین چنین دریا که گرد من درآمد از سرشک گر کشتی بقا گرداب منکر یافتم

3 موج این دریا چرا فوق‌الثریا نگذرد خاصه از تحت الثری قعرش فروتر یافتم

4 در چنین بحری نیارم کرد عزم آشنا زانکه من این بحر را نه پا و نه سر یافتم

1 عزم عشق دلستانی داشتم وقف کردم نیم جانی داشتم

2 صد هزاران سود کردم در دو کون گر ز عشق تو زیانی داشتم

3 چون شدم با عشق رویش همنفس هر نفس تازه جهانی داشتم

4 در صفات روی چون خورشید او سر مگر بر آسمانی داشتم

1 گنج دزدیده ز جایی پی برم گر به کوی دلربایی پی برم

2 جان برافشانم چو پروانه ز شوق گر به قرب جانفزایی پی برم

3 عشق دریایی است من در قعر او غرقه‌ام تا آشنایی پی برم

4 چون کسی بر آب دریا پی نبرد من چه سان نه سر نه پایی پی برم

1 هرگز دل پر خون را خرم نکنی دانم مجروح توام دانی مرهم نکنی دانم

2 ای شادی غمگینان چون تو به غمم شادی یکدم دل پر غم را بی غم نکنی دانم

3 چون دم دهیم دایم گر دم زنم و گرنه با خویشتنم یکدم همدم نکنی دانم

4 هر روز وفاداری من بیش کنم دانی مویی ز جفاکاری تو کم نکنی دانم

1 تا چشم باز کردم نور رخ تو دیدم تا گوش برگشادم آواز تو شنیدم

2 چندان که فکر کردم چندان که ذکر گفتم چندان که ره سپردم بیرون ز تو ندیدم

3 تا کی به فرق پویم جمله تویی چگویم چون با منی چه جویم اکنون بیارمیدم

4 عمری به سر دویدم گفتم مگر رسیدم با دست هرچه دیدم جز باد می‌ندیدم

1 اگر عشقت به جای جان ندارم به زلف کافرت ایمان ندارم

2 چو گفتی ننگ می‌داری ز عشقم که من معشوق اینم کان ندارم

3 اگر جانم بخواهد شد ز عشقت غم عشق تورا فرمان ندارم

4 تو گفتی رو مکن در من نگاهی که خوبی دارم و پیمان ندارم

1 تو بلندی عظیم و من پستم چکنم تا به تو رسد دستم

2 تا که سر زیر پای تو ننهم نرسم بر چنان که خود هستم

3 تا چنین هستیی حجابم بود آن ز من بود رخت بربستم

4 چون ز هستی خویش نیست شدم لاجرم یا نه نیست یا هستم

1 دی در صف اوباش زمانی بنشستم قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم

2 جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس از دلق برون آمدم از زرق برستم

3 از صومعه با میکده افتاد مرا کار می‌دادم و می‌خوردم و بی می ننشستم

4 چون صومعه و میکده را اصل یکی بود تسبیح بیفکندم و زنار ببستم

1 دست در عشقت ز جان افشانده‌ایم و آستینی بر جهان افشانده‌ایم

2 ای بسا خونا که در سودای تو از دو چشم خون‌فشان افشانده‌ایم

3 وی بسا آتش که از دل در غمت از زمین تا آسمان افشانده‌ایم

4 تا دل از تر دامنی برداشتیم دامن از کون و مکان افشانده‌ایم

آثار عطار نیشابوری

87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی