87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 از می عشق تو چنان مستم که ندانم که نیست یا هستم

2 آتش عشق چون درآمد تنگ من ز خود رستم و درو جستم

3 لاجرم هست نیستم، هیچم لاجرم عاقلی نیم، مستم

4 چند گویم ز خود که در ره عشق جرعه‌ای خوردم و ز خود رستم

1 تا بر رخ تو نظر فکندم بنیاد وجود برفکندم

2 مرغی بودم به دست سلطان از دست تو بال و پر فکندم

3 هرچیز که داشتم تر و خشک از اشک به آب در فکندم

4 دل سوخته بر بلا نهادم جان شیفته برخطر فکندم

1 از بس که چو شمع از غم تو زار بسوزم گویم نچنانم که دگربار بسوزم

2 بیم است که از آه دل سوخته هر شب نه پردهٔ افلاک به یکبار بسوزم

3 زان با من دلسوخته اندک به نسازی تا من ز غم عشق تو بسیار بسوزم

4 دانی که ز تر دامنی و خامی خود من چندان که بسوزم نه به هنجار بسوزم

1 تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم

2 در پای اوفتادم زیرا که سر ندارد چون حلقه‌های زلفت غمهای بی شمارم

3 از بسکه هست حلقه در زلف سرفرازت هرگز سری ندارد چندان که برشمارم

4 بادم نبردی آخر چون ذره‌ای ز سستی گر داشتی دل تو یک ذره استوارم

1 درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم میان نفس و هوا دست و پای چند زنم

2 هزار بار برآمد مرا که یکباری ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم

3 گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ هزار گونه گره در فتاده در سخنم

4 ز هر کسی چه شکایت کنم چو می‌دانم که جرم من ز من است و بلای خویش منم

1 دل رفت وز جان خبر ندارم این بود سخن دگر ندارم

2 گرچه شده‌ام چو موی بی او یک موی ازو خبر ندارم

3 همچون گویم که در ره او دارم سر او و سر ندارم

4 هم بی خبرم ز کار هر دم هم یک دم کارگر ندارم

1 نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم

2 منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم

3 اگر به دستگیری بپذیری اینت منت واگر نه رستخیزی ز همه جهان برآرم

4 چه کمی درآید آخر به شرابخانهٔ تو اگر از شراب وصلت ببری ز سر خمارم

1 خبرت هست که خون شد جگرم وز می عشق تو چون بی خبرم

2 زآرزوی سر زلف تو مدام چون سر زلف تو زیر و زبرم

3 نتوان گفت به صد سال آن غم کز سر زلف تو آمد به سرم

4 می‌تپم روز و شب و می‌سوزم تا که بر روی تو افتد نظرم

1 من پای همی ز سر نمی‌دانم او را دانم دگر نمی‌دانم

2 چندان می عشق یار نوشیدم کز میکده ره بدر نمی‌دانم

3 جایی که من اوفتاده‌ام آنجا از هیچ وجود اثر نمی‌دانم

4 گر صد ازل و ابد به سر آید از موضع خود گذر نمی‌دانم

1 دوش دل را در بلایی یافتم خانه چون ماتم سرایی یافتم

2 گفتم ای دل چیست حال آخر بگو گفت بوی آشنایی یافتم

3 همچو گویی در خم چوگان عشق خویش را نه سر نه پایی یافتم

4 خواستم تا دل نثار او کنم زانکه جانم را سزایی یافتم

آثار عطار نیشابوری

87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی