87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 چون ز مرغ سحر فغان برخاست ناله از طاق آسمان برخاست

2 صبح چون دردمید از پس کوه آتشی از همه جهان برخاست

3 عنبر شب چو سوخت زآتش صبح بوی عنبر ز گلستان برخاست

4 سپر آفتاب تیغ کشید قلم عافیت ز جان برخاست

1 بار دگر شور آورید این پیر درد آشام ما صد جام برهم نوش کرد از خون دل پر جام ما

2 چون راست کاندر کار شد وز کعبه در خمار شد در کفر خود دین دار شد بیزار شد ز اسلام ما

3 پس گفت تا کی زین هوس ماییم و درد یک نفس دایم یکی گوییم وبس تا شد دو عالم رام ما

4 بس کم زنی استاد شد بی خانه و بنیاد شد از نام و ننگ آزاد شد نیک است این بدنام ما

1 طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست

2 راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست

3 نیستم اینجا مقیم ای دوستان بر رهگذر یک دو روزه روح غیبی آمده مهمان ماست

4 عزم ره داریم نتوان بیش از این کردن درنگ زانکه جلاد اجل در انتظار جان ماست

1 تا کی از صومعه خمار کجاست خرقه بفکندم زنار کجاست

2 سیرم از زرق فروشی و نفاق عاشقی محرم اسرار کجاست

3 چون من از بادهٔ غفلت مستم آن بت دلبر هشیار کجاست

4 همه کس طالب یارند ولیک مفلسی مست پدیدار کجاست

1 بعدجوی از نفس سگ گر قرب جان می‌بایدت ترک کن این چاه و زندان گر جهان می‌بایدت

2 باز عرشی گر سر جبریل داری پر برآر ورنه در گلخن نشین گر استخوان می‌بایدت

3 نفس را چون جعفر طیار برکن بال و پر گر به بالا پر و بال مرغ جان می‌بایدت

4 در جهان قدس اگر داری سبک روحی طمع بر جهان جسم دایم سر گران می‌بایدت

1 در دلم تا برق عشق او بجست رونق بازار زهد من شکست

2 چون مرا می‌دید دل برخاسته دل ز من بربود و درجانم نشست

3 خنجر خون‌ریز او خونم بریخت ناوک سر تیز او جانم بخست

4 آتش عشقش ز غیرت بر دلم تاختن آورد همچون شیر مست

1 تا عشق تودر میان جان است جان بر همه چیز کامران است

2 یارب چه کسی که در دو عالم کس قیمت عشق تو ندانست

3 عشقت به همه جهان دریغ است زان است که از جهان نهان است

4 اندوه تو کوه بی‌قرار است سودای تو بحر بی کران است

1 کم شدن در کم شدن دین من است نیستی در هستی آیین من است

2 حال من خود در نمی‌آید به نطق شرح حالم اشک خونین من است

3 کار من با خلق آمد پشت و روی کافرین خلق نفرین من است

4 تا پیاده می‌روم در کوی دوست سبز خنگ چرخ در زین من است

1 در عشق قرار بی‌قراری است بدنامی عشق نام‌داری است

2 چون نیست شمار عشق پیدا مشمر که شمار بی‌شماری است

3 در عشق ز اختیار بگذار عاشق بودن نه اختیاری است

4 گر دل داری تو را سزد عشق ورنه همه زهد و سوگواری است

1 دل کمال از لعل میگون تو یافت جان حیات از نطق موزون تو یافت

2 گر ز چشمت خسته‌ای آمد به تیر زنده شد چون در مکنون تو یافت

3 تا فسونت کرد چشم ساحرت جامه پر کژدم ز افسون تو یافت

4 سخت‌تر از سنگ نتوان آمدن لعل بین یعنی دلش خون تو یافت

آثار عطار نیشابوری

87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی