1 چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست
2 من کیم یک شبنم از دریای بیپایان تو گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست
3 گر رسانی ذرهای شادی به جانم بی جگر هم روا باشد چو بر دل بی تو چندین غم رواست
4 چون نیایی در میان حلقه با من چون نگین حلقهای بر در زن و گر در نیایی هم رواست
1 عاشقی و بی نوایی کار ماست کار کار ماست چون او یار ماست
2 تا بود عشقت میان جان ما جان ما در پیش ما ایثار ماست
3 جان مازان است جان کو جان جان است جان ما بی فخر عشقش عار ماست
4 عشق او آسان همی پنداشتم سد ما در راه ما پندار ماست
1 این چه سوداست کز تو در سر ماست وین چه غوغاست کز تو در بر ماست
2 از تو در ما فتاده شور و شری این همه شور و شر نه در خور ماست
3 تا تو کردی به سوی ما نظری ملک هر دو جهان مسخر ماست
4 پاکباز آمدیم از دو جهان کاتشت در میان جوهر ماست
1 راه عشق او که اکسیر بلاست محو در محو و فنا اندر فناست
2 فانی مطلق شود از خویشتن هر دلی که کو طالب این کیمیاست
3 گر بقا خواهی فنا شو کز فنا کمترین چیزی که میزاید بقاست
4 گم شود در نقطهٔ فای فنا هر چه در هر دو جهان شد از تو راست
1 طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
2 راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست
3 نیستم اینجا مقیم ای دوستان بر رهگذر یک دو روزه روح غیبی آمده مهمان ماست
4 عزم ره داریم نتوان بیش از این کردن درنگ زانکه جلاد اجل در انتظار جان ماست
1 تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست جان را شب اندر آمد و دل در عذاب بست
2 ترسید زلف تو که کند چشم بد اثر خورشید را ز پردهٔ مشکین نقاب بست
3 ناگاه آفتاب رخت تیغ برکشید پس تیغ تیز در تتق مشک ناب بست
4 گر چهرهٔ تو در نگشادی فتوح را میخواست طرهٔ تو ره فتح باب بست
1 تو را در ره خراباتی خراب است گر آنجا خانهای گیری صواب است
2 بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی که خلق عالم و عالم سراب است
3 در آن خانه تو را یکسان نماید جهانی گر پر آتش گر پر آب است
4 خراباتی است بیرون از دو عالم دو عالم در بر آن همچو خواب است
1 چون به اصل اصل در پیوسته بیتو جان توست پس تویی بیتو که از تو آن تویی پنهان توست
2 این تویی جزوی به نفس و آن تویی کلی به دل لیک تو نه این نه آنی بلکه هر دو آن توست
3 تو درین و تو در آن تو کی رسی هرگز به تو زانکه اصل تو برون از نفس توست و جان توست
4 بود تو اینجا حجاب افتاد و نابودت حجاب بود و نابودت چه خواهی کرد چون نقصان توست
1 عزیزا هر دو عالم سایهٔ توست بهشت و دوزخ از پیرایهٔ توست
2 تویی از روی ذات آئینهٔ شاه شه از روی صفاتی آیهٔ توست
3 که داند تا تو اندر پردهٔ غیب چه چیزی و چه اصلی مایهٔ توست
4 تو طفلی وانکه در گهوارهٔ تو تو را کج میکند هم دایهٔ توست
1 عقل مست لعل جان افزای توست دل غلام نرگس رعنای توست
2 نیکویی را در همه روی زمین گر قبایی هست بر بالای توست
3 چون کسی را نیست حسن روی تو سیر مهر و مه به حسن رای توست
4 نور ذره ذره بخش هر دو کون آفتاب طلعت زیبای توست