برقع از ماه برانداز امشب از عطار نیشابوری غزل 13
1. برقع از ماه برانداز امشب
ابرش حسن برون تاز امشب
1. برقع از ماه برانداز امشب
ابرش حسن برون تاز امشب
1. چه شاهدی است که با ماست در میان امشب
که روشن است ز رویش همه جهان امشب
1. سحرگاهی شدم سوی خرابات
که رندان را کنم دعوت به طامات
1. تا درین زندان فانی زندگانی باشدت
کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت
1. زهی ماه در مهر سرو بلندت
شکر در گدازش ز تشویر قندت
1. دم مزن گر همدمی میبایدت
خسته شو گر مرهمی میبایدت
1. بعدجوی از نفس سگ گر قرب جان میبایدت
ترک کن این چاه و زندان گر جهان میبایدت
1. ای شکر خوشهچین گفتارت
سرو آزاد کرد رفتارت
1. تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت
خاک در چشم آفتاب انداخت
1. عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت
مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت
1. آههای آتشینم پردههای شب بسوخت
بر دل آمد وز تف دل هم زبان هم لب بسوخت
1. دولت عاشقان هوای تو است
راحت طالبان بلای تو است