نظری به کار من کن که ز از عطار نیشابوری غزل 524
1. نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
...
1. نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم
...
1. اگر برشمارم غم بیشمارم
ندارند باور یکی از هزارم
...
1. بی تو نیست آرامم کز جهان تو را دارم
هرچه تو نهای جانا من ز جمله بیزارم
...
1. پشتا پشت است با تو کارم
تو فارغ و من در انتظارم
...
1. چون من ز همه عالم ترسا بچهای دارم
دانم که ز ترسایی هرگز نبود عارم
...
1. ترسا بچهای کشید در کارم
بربست به زلف خویش زنارم
...
1. ترک قلندر من دوش درآمد از درم
بوسه گشاد بر لبم تنگ کشید در برم
...
1. گنج دزدیده ز جایی پی برم
گر به کوی دلربایی پی برم
...
1. خبرت هست که خون شد جگرم
وز می عشق تو چون بی خبرم
...
1. گر بوی یک شکن ز سر زلف دلبرم
کفار بشنوند نگروند کافرم
...
1. گر از میان آتش دل دم برآورم
زان دم دمار از همه عالم برآورم
...
1. تیر عشقت بر دل و جان میخورم
زخم زیر پرده پنهان میخورم
...