87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 ای تو را با هر دلی کاری دگر در پس هر پرده غمخواری دگر

2 چون بسی کار است با هر کس تورا هر کسی را هست پنداری دگر

3 لاجرم هرکس چنان داند که نیست با کست بیرون ازو کاری دگر

4 چون جمالت صد هزاران روی داشت بود در هر ذره دیداری دگر

1 گر مرد رهی ز رهروان باش در پردهٔ سر خون نهان باش

2 بنگر که چگونه ره سپردند گر مرد رهی تو آن چنان باش

3 خواهی که وصال دوست یابی با دیده درآی و بی زبان باش

4 از بند نصیب خویش برخیز دربند نصیب دیگران باش

1 آخر ای صوفی مرقع پوش لاف تقوی مزن ورع مفروش

2 خرقهٔ مخرقه ز تن برکن دلق ازرق مرائیانه مپوش

3 از کف ساقیان روحانی صبحدم بادهٔ صبوح بنوش

4 صورت خویش را مکن صافی یک زمان در صفای معنی کوش

1 ای برده به آب‌روی آبم وز نرگس نیم خواب خوابم

2 تا روی چو ماه تو بدیدم افتاده چو ماهیی ز آبم

3 چون شد خط سبز تو پدیدار بر زرده نشست آفتابم

4 هرگه که به خون خطی نویسی من سر ز خط تو برنتابم

1 هر مرد که نیست امتحانش خوابی و خوری است در جهانش

2 می‌خفتد و می‌خورد شب و روز تا مغز بود در استخوانش

3 فربه کند از غرور پهلو تا نام نهند پهلوانش

4 مرد آن باشد که همچو شمعی آتش بارد ز ریسمانش

1 ای روی تو شمع پردهٔ راز در پردهٔ دل غم تو دمساز

2 بی مهر رخت برون نیاید از باطن هیچ پرده آواز

3 از شوق تو می‌کند همه روز خورشید درون پرده پرواز

4 هر جا که شگرف پرده بازی است در پردهٔ زلف توست جان‌باز

1 از می عشق تو مست افتاده‌ام بر درت چون خاک پست افتاده‌ام

2 مستیم را نیست هشیاری پدید کز نخستین روز مست افتاده‌ام

3 در خرابات خراب عاشقی عاشق و دردی‌پرست افتاده‌ام

4 توبه من چون بود هرگز درست کز ملامت در شکست افتاده‌ام

1 دوش آمد و گفت از آن ما باش در بوتهٔ امتحان ما باش

2 گر خواهی بود زندهٔ جاوید زنده به وجود جان ما باش

3 عمری است که تا از آن خویشی گر وقت آمد از آن ما باش

4 مردانه به کوی ما فرود آی نعره زن و جان فشان ما باش

1 عشق آن باشد که غایت نبودش هم نهایت هم بدایت نبودش

2 تا به کی گویم که آنجا کی رسم کی بود کی چون نهایت نبودش

3 گر هزاران سال بر سر می‌روی همچنان می‌رو که غایت نبودش

4 گر فرو استد کسی مرتد شود بعد از آن هرگز هدایت نبودش

1 تا دیده‌ام رخ تو کم جان گرفته‌ام اما هزار جان عوض آن گرفته‌ام

2 چون ز لبت نبود مرا روی یک شکر ای بس که پشت دست به دندان گرفته‌ام

3 تا آب زندگانی تو دیده‌ام ز دور دور از رخ تو مرگ خود آسان گرفته‌ام

4 چون توشهٔ وصال توام دست می نداد در پا فتاده گوشهٔ هجران گرفته‌ام

آثار عطار نیشابوری

87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی