تا جمال تو بدیدم مست از عطار نیشابوری غزل 500
1. تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم
عاشق لعل شکربارش گهر پوش آمدم
...
1. تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم
عاشق لعل شکربارش گهر پوش آمدم
...
1. دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم
هیچم نبود از خود خبر تا بی خبر چون آمدم
...
1. رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم
تا صید پردهبازی گردون نیامدم
...
1. تو میدانی که در کار تو چون مضطر فرو ماندم
به خاک و خون فرو رفتم ز خواب و خور فرو ماندم
...
1. تا بر رخ تو نظر فکندم
بنیاد وجود برفکندم
...
1. تا عشق تو را به جان ربودم
بی درد تو یک نفس نبودم
...
1. تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک ذره نماند از وجودم
...
1. سواد خط تو چون نافع نظر دیدم
روایتی که ازو رفت معتبر دیدم
...
1. عشق بالای کفر و دین دیدم
بی نشان از شک و یقین دیدم
...
1. دریغا کانچه جستم آن ندیدم
نجات تن خلاص جان ندیدم
...
1. تا چشم باز کردم نور رخ تو دیدم
تا گوش برگشادم آواز تو شنیدم
...
1. آن در که بسته باید تا چند باز دارم
کامروز وقتش آمد کان در فراز دارم
...