چون دربسته است درج ناپدیدش از عطار نیشابوری غزل 429
1. چون دربسته است درج ناپدیدش
به یک بوسه توان کرد کلیدش
...
1. چون دربسته است درج ناپدیدش
به یک بوسه توان کرد کلیدش
...
1. بنمود رخ از پرده، دل گشت گرفتارش
دانی که کجا شد دل در زلف نگونسارش
...
1. ای پیر مناجاتی رختت به قلندر کش
دل از دو جهان برکن دردی ببر اندر کش
...
1. درکش سر زلف دلستانش
بشکن در درج درفشانش
...
1. هر مرد که نیست امتحانش
خوابی و خوری است در جهانش
...
1. ای ز عشقت این دل دیوانه خوش
جان و دردت هر دو در یک خانه خوش
...
1. میشد سر زلف در زمین کش
چون شرح دهم تو را که آن خوش
...
1. آخر ای صوفی مرقع پوش
لاف تقوی مزن ورع مفروش
...
1. ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
...
1. مست شدم تا به خرابات دوش
نعرهزنان رقصکنان دردنوش
...
1. دلی کامد ز عشق دوست در جوش
بماند تا قیامت مست و مدهوش
...
1. ای دل ز جفای یار مندیش
در نه قدم و ز کار مندیش
...